تصور کنید قصد دارید با یکی از دوستانتان (که با او رابطه صمیمی و محکمی ندارید) ارتباط برقرار کنید. او به تلفن یا پیام یا ایمیل شما پاسخ نمیدهد. خیلی آسان است که در چنین موقعیتی به این نتیجه شهودی برسید که دوست شما نمیخواهد پاسخ شما را بدهد. البته خطر آنجاست که شما برای اطمینان از این نتیجه گیریتان، به دنبال چک کردن شواهد نباشید و بر اساس آن تفکر خود عمل کنید.
سوگیری تائید به علت این رخ میدهد که ما انسانها به مطالبی تمایل داریم یا آنها را ترجیح میدهیم که باورهای قبلی ما را تائید کنند. حتی در موارد ارتباطات اتفاقی، توجه ما به سمت عبارات و جملاتی جلب میشود که عقاید و باورهای خودمان را تائید میکند.
وقتی به یک عقیده مشخص و یا یک محتوای معین تمایل داشته باشیم، نهایتا به واقعی بودن آن نیز باور پیدا میکنیم. در واقع این مسئله نوعی خطای شناختی است که سبب میشود ما جمع آوری اطلاعات را متوقف کنیم. زیرا شواهد جمع آوری شده تا آن زمان، همان پیش فرضهایی را تائید میکند که ما دوست داریم درست باشند.
وقتی ما یک عقیده داریم، اطلاعاتی را می پذیریم که آن عقیده را ثابت کند و همزمان اطلاعاتی که درآن عقیده شک ایجاد میکند را نادیده میگیریم.
سوگیری تائید نشان میدهد که ما شرایط را به شکل عینی درک نمی کنیم، بلکه آن بخش از اطلاعات که به ما حس خوبی میدهد را، انتخاب میکنیم. چون این بخش اطلاعات تعصبات ما را تائید میکنند. در این حالت ما زندانی فرضیات خود خواهیم شد. مثل فردی که هر گونه ادعا مبنی بر مضرّ بودن ماری جوانا را نادیده میگیرد.
سوگیری تائید در افراد مضطرب نیز دیده میشود. آنها دنیا را جای خطرناکی می بینند. کسی که اعتماد به نفس کمی دارد، دائم نگران است از طرف دیگران نادیده انگاشته شود و مرتبا در حال رصد کردن علائمی دال بر این است که دیگران او را دوست ندارند. وقتی شما نگران این باشید که کسی از دست شما ناراحت است، به سمت اطلاعات منفی ای که این مسئله را تایید می کند می روید. حتی رفتار طبیعی را به عنوان پیش بینی کننده چیزی که واقعا منفی است، تفسیر میکنید!
پس تعریف سوگیری تائید شامل: تمایل به جستجو، تفسیر یا گرفتن اطلاعات به طریقی که عقاید یا هیپوتزهای قبلی مان اثبات بشود؛ میباشد.
علت این خطای شناختی وجود تفکر آرزومند در انسان و نیز ظرفیت محدود انسان برای پردازش اطلاعات است.
تفکر آرزومند یک فرمی از خود فریبی محسوب میشود. ما اغلب خود را با بیان جملاتی از این قبیل فریب میدهیم: این چاقی نیست؛ من از فردا سیگار را ترک میکنم، من از شنبه ورزش کردن را شروع میکنم.
یا مثلا زمانیکه فرد تحت تاثیر مصرف الکل قرار میگیرد، احساس اعتماد به نفس پیدا میکند که با این مقدار مصرف، می تواند بدون مشکل رانندگی کند.
خود فریبی شبیه مصرف مواد عمل میکند: شما را نسبت به واقعیت خشن، بیحس میکند، چشمانتان را به روی شواهد جمع آوری شده می بندد و شما را از تفکر باز میدارد.
البته گاهی خود فریبی برای ما خوب است. مثلا برای کنار آمدن با بیماریهای خاصی مانند سرطان که داشتن افکار مثبت سودمند خواهد بود، اما نه در مورد بیماریهایی چون دیابت یا زخم معده.
شواهد محدودی وجود دارد که اعتقاد به بهبودی، به کاهش هورمونهای استرس کمک میکند و در نتیجه کارکرد سیستم ایمنی بدن را بهتر میکند.
در مجموع مردم مستعد هستند که به آنچه دوست دارند؛ باور داشته باشند. ما به طور طبیعی به دنبال تایید باورهایمان هستیم و در همان زمان، قویا شواهدی را که با باورهایمان مخالف است را غیر واقعی حس میکنیم. این مسئله توضیح میدهد که چرا برخی"عقاید" باقی ماندند و گسترش پیدا کردند.
چگونه میتوان از سوگیری تائید خودداری نمود؟
هیپوتز خود را در نظر بگیرید و به دنبال مواردی باشید که ثابت کند دارید اشتباه میکنید. به دنبال راههایی باشید که تفکرات شما را به چالش بکشد.
اطلاعات را از منابع مختلف جستجو کنید.
شاید این یک تعریف واقعی از اعتماد به نفس باشد: توانایی نگاه کردن به دنیای پیرامون، بدون نیاز به دنبال کردن مواردی که "نفس" ما را خشنود میسازد.