مرگ و نامیرایی
برای موجودات فانی زندگی امری نگران کننده است. آنچه اتفاق می افتد، متزلزل و شکننده است. ممکن بود اصلا اتفاق نیفتد، یا اینکه ممکن بود اتفاق بیفتد بی آنکه ما تجربه اش کنیم. ممکن بود جای دیگری قبل یا بعد از زندگی ما اتفاق بیفتد.
رخدادهای زندگی ما، خوب یا بد در نظر ما ضرورتی دارند که برای نامیرایان وجود ندارد. نامیرا نگران از دست دادن هیچ چیز نیست، زمان برای تجربه کردن هر چیزی وجود دارد. در واقع آن قدر فرصت هست که بتوان هر چیزی را مکررا و بی نهایت بار تجربه کرد. برای کسانی که می میرند. لحظه لحظة هستی منحصر به فرد است. اما برای نامیرایان به عکس فقط تکرار وجود دارد: کارتافیلوس میگوید «نزد نامیرایان هر عمل (و هر فکر) پژواک اعمال یا افکاری است که در گذشته دیگرانی مقدم بر آنها انجام داده اند بدون هیچ نشانه ای از آغاز یا اثری، از عین اعمال دیگرانی که در آینده تا حد سرگیجه آوری تکرارشان خواهند کرد.)
به همین دلیل است که دنیای مادی توجهشان را برنمی انگیزد. حتی اگر همه چیز آن را ندیده اند، بالاخره خواهند دید. چیزی نیست که برایش تلاش کنند، هیچ کاری نیست که معنی بخش باشد، جهان پیش رویشان گسترده شده است. نیک جایش را به بد میدهد، بد جایش را به نیک می دهد. اگر از دور به ماجرا نگاه کنیم تمایز چندانی بین نیک و بد نمی توان قائل شد. پس به جای تلاش برای انجام کاری در این جهان، نامیرایان به جهان تأمل ناب عقب می نشینند.
ممکن است کسی متذکر شود که اگر زمان بی پایان باشد، تامل تکراری و یکنواخت خواهد شد. تعبیر و حدس من این اینجا در مورد تأمل ناب مسئله خود فعالیت تأمل نیست، بلکه کناره گرفتن از عمل است. فرد نه در مقام متفکر بلکه در مقام تماشاگر به تامل مشغول می شود.
فرد با تماشای مناظر پیش رویش مشغول می شود، بی آنکه زیاد به وقایع علاقه مند باشد.
منبع : کتاب مرگ
نویسنده :تادمی
ترجمه :رضا علیزاده