باورهای مرکزی شما مفاهیم اصلی هستند که بر اساس آنها زندگی میکنید. آنها تصویری از خودتان ارائه میدهند، تصویری از نقاط ضعف و قوّت، تواناییها، ارزشمندی و ارتباطتان با دنیای خارج.
باورهای مرکزیتان در حقیقت هویت شما و تعیینکننده بُعد عاطفی زندگیتان و چگونگی احساس شما نسبت به خودتان میباشند. آنها همه چیز زندگی شما را تحت تأثیر قرار میدهند؛ از انتخاب همسر تا لذت بردن از یک دوشگرفتن طولانی و گرم. آنها هستند که حد و حدود چیزهایی که شما میتوانید در زندگی به دست آورید را معین میکنند.
آنها هستند که تعیین میکنند چه کسی شایستگی دارد با شما دوست شود. آنها هستند که انتظارات شما از زندگی را در قالب تغذیه، رضایت و سلامت عاطفی تعریف میکنند.
فردی را در نظر بگیرید. او از بچگی خود را فردی پرعیب و نقص و بیارزش میدانسته و برای جبران این وضعیت سخت تلاش میکند تا برای خودش ظاهری مقبول به وجود آورد. کت و شلوارهای دستدوز، جواهرات گرانقیمت، صحبتکردن با صدای ملایم، احوالپرسی خوشایند، دستدادن محکم و لبخند گرم؛ ولی او بر این باور است که اگر کسی با او صمیمی شود میفهمد که در زیر این ظاهر آراسته فردی پوچ و ترسو وجود دارد. به دلیل این حس بیارزشی که نسبت به خودش دارد، خود را یک آدم حیلهگر احساس میکند. او تصمیم گرفته که با کسی صمیمی نشود. طبیعی است تنهایی و انزوای او ادامه پیدا خواهد کرد. او فکر میکند اگر کسی او را بشناسد، هرگز نمیتواند دوستش داشته باشد.
حالا فرد دیگری را در نظر بگیرید. او خود را بیکفایت میداند: «من هیچ کاری را درست انجام نمیدهم. به طور باورنکردنی تصمیمهای احمقانه میگیرم. حتی اگر در تصمیمگیری هم اشتباه نکنم، در انجام آن خرابکاری میکنم.» به همین دلیل کارمن یک حالت انفعالی به خودش گرفته است. بیهدف پیش میرود و خودش را به دست حوادث میسپرد. او توجهات نامهربانانه و حتی بالهوسانه مردان را میپذیرد. در یک شغل کمدرآمد و پرتنش مانده، چرا که فکر میکند «شاید جای بدتری پیدا کنم.» با مادربزرگ بد اخلاقش زندگی میکند، چون هنوز نمیداند که آیا میتواند به تنهایی زندگی کند یا خیر.
ادامه دارد.
تصویری که از خودتان دارید به روشنی پایه و اساس اکثر تصمیمگیریهای شما در زندگی است. هدفهای شما را تعیین میکند و زیربنای ترسهای اصلی را تشکیل میدهد. وقتی تصویر شما از خودتان پر از عیب و نقص باشد، پیامی که به شما میدهد این است که لیاقت موفقیت را ندارید و در زندگی باید همیشه منتظر رنج، فقدان و آسیب باشید؛ ولی وقتی تصویری که از خودتان دارید جذاب و سرشار از قدرت و اطمینان باشد، دنیا در نظر شما خوشایندتر و دستیابی به آرزوها امکانپذیرتر خواهد بود.
بسیاری از باورهای مرکزی شما بدون اینکه از وجودشان مطلع باشید عمل میکنند که ممکن است بتوانید احساسات مشخصی چون بیارزشی، آسیبپذیری یا بیکفایتی را در خود تشخیص دهید، ولی تأثیر آنها در انتخابهای روزانهتان همچنان به طور عمده نامشخص باقی میمانند. به دلایل بسیار زیادی مهم است که باورهای مرکزی خود را به سطح آگاهیتان بیاورید تا آنها را به وضوح و صادقانه مورد بررسی قرار دهید.
تشخیص صرفاً نخستین گام به شمار میآید. رواندرمانگر (روانپزشک) به شما کمک می کند تا باورهایتان را مورد پرسش قرار دهید و صحت آنها را ارزیابی کنید. برخی از چیزهایی که در تصویر خودتان میبینید، کاملاً درست هستند و برخی از آنها ممکن است تحریف شده یا یک اشتباه محض باشند. خیلی زود فرآیند چالش کردن، آزمایش کردن و ارزیابی باورهای مرکزیتان را شروع میکنید. هیچ راهی برای فرار از تأثیرات آنها وجود ندارد، ولی میتوان باورهای تحریف شده، محدودکننده و ایجادکننده ترس را اصلاح کرد.
شما میتوانید چگونگی دیدتان را نسبت به خودتان تغییر دهید. راههایی وجود دارد که به کمک آنها میتواند حس کمبینیرا که در وجود شما تثبیت شده است را کشف و با آن چالش کند. میتوانید احساس بیکفایتی خود را مورد آزمایش قرار دهید و علاوه بر ضعفها تواناییهای خود را هم به وضوح ببیند.
فرآیند شناسایی باورهایتان و سپس چالش کردن و مورد آزمایش قرار دادن آنها کار مشکلی است ولی فواید بالقوه آن بیشمار است: تغییر عمده در حس ارزشمندیتان، خلاصشدن از ترسها، تمایل به مخاطره کردن و احساس آزادی.