دکتر مهدی قاسمی
روانپزشک و روانکاو
معمولاً آدمها در زندگی روندی رو به عقب را طی می کنند: آنها سعی میکنند مال یا دارایی خود را بیشتر کنند تا بتوانند کار مورد علاقه خود را بیشتر انجام دهند و از این رهگذر احساس خوشبختی کنند. اما این روش در عمل نتیجهای معکوس دارد. شما باید ابتدا خود واقعیتان باشید و بعد کاری را که واقعا باید انجام دهید، بجا آورید، تا به آنچه میخواهید دست یابید.
ـ مارگارت یانگ
برای بااصالت زیستن هر روز باید در برخورد با موقعیتهای مختلف دست به انتخابهایی بزنیم و بین خودنمایی و واقعی بودن یکی را انتخاب کنیم. تصمیم بگیریم صادق باشیم و اجازه دهیم خود واقعیمان به نمایش در آید.
عدهای همواره صادقانه زیستن را آگاهانه تمرین میکنند و عدهای نمیکنند. عدهای هم گاه صادق و گاه ناصادقاند. زمانی که نسبت به خود دچار تردید میشویم یا شرم را تجربه میکنیم، میتوانم از خود حقیقیمان چشم بپوشم و آدمی بشوم که دیگران میخواهند.
فکر اینکه میتوانیم اصالت را بهعنوان شیوه زندگی خود برگزینیم، اکثر ما را امیدوار و درعینحال خسته میسازد.
امیدوار از این جهت که واقعی بودن، یک ارزش است. اکثر ما جذب آدمهای صمیمی، معمولی و صادق میشویم و دوست داریم خود نیز در زندگی اینگونه باشیم، اما خسته میشویم چون حتی بدون تأمل زیاد هم میدانیم که حفظ اصالت در فرهنگی که همه چیز (از وزن گرفته تا شکل ظاهری خانهمان) را به ما دیکته میکند، اقدامی بهغایت سنگین و دشوار است.
در تعریف اصالت باید ببینیم این مفهوم از چه اجزائی تشکیل شده است. به عبارت دیگر چه اجزائی باید کنار هم قرار گیرند تا خودی اصیل داشته باشیم؟
اصالت یعنی تمرین همه روزه این موضوع که خودِ آرمانی (آنچه فکر میکنیم باید باشیم) را کنار بگذاریم و خود را آنطور که هستیم بپذیریم.
انتخاب اصالت یعنی:
تمرین شجاعت برای پذیرفتن کامل نبودن خود، قبول ضعف و آسیبپذیری خود و تعیین حدومرز در روابط خود با دیگران.
تمرین شفقت، ناشی از علم به این نکته است که همه ما، هم نقاط ضعف داریم و هم نقاط قوت.
ایجاد پیوند و احساس تعلق که فقط با باور این حقیقت ممکن میشود: ما کامل نیستیم.
اصالت مستلزم زندگی کردن با تمام وجود و عشقورزی است، حتی زمانی که زندگی سخت میشود، حتی زمانی که با احساس شرم و کافی نبودن دست به گریبانیم و حتی زمانی که شادی آنقدر شدید است که میترسیم به آن نزدیک شویم.
نکته اینجا است که اصیل بودن، همیشه توأم با امنیت نیست و گاه کاملاً بر عکس است. گاه لازم است از محدوده امنیتی خود پا را فراتر بگذاریم و احتمال آنکه به شما حمله کنند بسیار زیاد است.
وقتی شخصی به کار خطیری اقدام میکند، حرف تازهای پیش میکشد، یا دست به کار تازهای میزند که در آن مهارت چندانی ندارد، معمولاً مورد حمله و انتقاد دیگران قرار میگیرد. سنگدلی کردن راحت و بیدردسر شده است، بهویژه این روزها که تکنولوژی، گمنام ماندن را ممکن ساخته است.
وقتی در راه اصالت قدم میگذاریم، توجه به این نکته مهم است که سنگدلی همیشه باعث رنجش میشود، هرچند انتقاد با حقیقت منطبق نباشد.
وقتی بر خلاف جریان موجود گام برمیداریم و کارمان در معرض دید دیگران قرار میگیرد، عدهای احساس خطر میکنند و سعی میکنند بر موردی انگشت بگذارند که بیشترین رنجش را میتواند ایجاد کند. برای مثال، به ظاهرِ ما، دوست داشتنی بودن ما یا شیوه فرزندپروری ما حمله میکنند.
مشکل اینجاست که وقتی به حرف دیگران اهمیت نمیدهیم و از رنجشی مصون میمانیم، نمیتوانیم پیوند و ارتباط مؤثری برقرار کنیم. شجاعت این است که قصه خود را بازگو کنیم و خود را در معرض انتقاد قرار دهیم. اگر بخواهیم پیوند صمیمانه را تجربه کنیم، باید این خطر را به جان بخریم و پرده از ضعف و آسیبپذیری خود برداریم.
تمرین اصالت اقدامی خطیر است، نشان دادن خود واقعی جرئت میخواهد، اما بهنظر من خطر پنهان کردن خود و مواهبی که داریم، خطرناکتر است.
عقاید، ماجراها و آراءِ به زبان نیامده خنثی نمیشوند، بلکه ممکن است در درون بجوشند و احساس ارزشمندی ما را بفرسایند. تصورم این است که ما با هشداری ذاتی به دنیا میآییم، هشداری شبیه آنچه روی بستههای سیگار میخوانیم:
هشدار: اگر اصالت خود را با امنیت معامله کنید، اضطراب، افسردگی، اختلال خوردن، اعتیاد، خشم، نارضایتی و غم و اندوه را تجربه خواهید کرد.
نادیده گرفتن خود واقعیمان بهخاطر آنچه ممکن است دیگران فکر کنند، کاری عبث و بیهوده است. البته ممکن است اصیل بودن ما عدهای را ناراحت کند، اما در نهایت صداقتِ با خود، بهترین هدیهای است که میتوانیم به افراد مورد علاقه خود بدهیم.
اگر قرار نباشد در تمامِ کارها اَبَر باشم و همه را از خودم راضی نگهدارم، برای افراد مورد علاقه و مهم در زندگیام وقت، توجه و عشق و پیوند بیشتری صرف خواهم کرد