با توجه به داده های مراجعین و بررسی پژوهش هایی که در ایران صورت گرفته سبک تربیتی والدین در این اواخر سبک سهل گیرانه بوده است.
در این مقاله باهم بررسی خواهیم کرد این سبک چگونه است و چطور می تواند آسیب رسان باشد.
فرزندان والدین سهل گیر رفتارهای مثبت کمتری از خود نشان می دهند،از اتکای به نفس کمی برخوردارند و در عوض عزت نفس بسیار زیادی دارند(به نقل از ونتزل و راسل،۲۰۰۹).در درباره چرایی این نوع الگوی تربیتی ،باید گفت که این شیوه در دهه های۷۰، ۸۰ و ۹۰ در ایران نوعی واکنش انزجاری و بیزاری علیه وضعیت جامعه، دگرگونی های فرهنگی و مذهبی ، شرایط جنگی پس از انقلاب اسلامی و سبک تربیتی رایج در ایران بود.
افرادی که تقریبا سالهای قبل از ۱۳۸۰ پرورش یافته بودند و حالا خود صاحب فرزند شدند تصمیم گرفتند خلاف والدین خود ، سبک سهل گیرانه را اتخاذ کنند .
این دسته از والدین در زندگی فرزندان خود دخالت می کنند ولی ممنوعیت و محدودیت اندکی برای آنها قائلند. در واقع آنها بیش از حد پاسخ گو هستند. این والدین انتظارات خود را در ساختار خواهش و یأس درخواست می کنند.
در اینگونه خانواده ها به طور کلی قوانین بسیار محدودی وجود دارد و افراد نسبت به اجرای قوانین و آداب و رسوم اجتماعی چندان تقیدی ندارند و هرکس هرکاری بخواهد انجام می دهد و دخالت در کارهای یکدیگر معنا ندارد، چرا که در خانواده ، سهل گیر به تعداد افراد خانواده نظر وجود دارد، حتی در موارد جزئی و روزمره ای چون غذا خوردن. در ضمن از آنان چندان توقعی برای رفتار بالغانه ندارند، به آنان اجازه می دهند تا فعالیتهای خودشان را خودشان تنظیم کنند، از کنترل پرهیز می کنند و بر اطاعت پافشاری نمی کنند .
این کودکان براساس تمایلات خود زندگی می کنند و بی نظمی و هرج و مرج بر روابطشان حاکم است و همچنین این کودکان افرادی سهل انگار، بی هدف، خودخواه، بی بند و بار می باشند و احساس مسئولیت کمتری می کنند. در واقع والدین سهل گیر به کودک اجازه تصمیم گیری می دهند و او را در انجام تصمیم خود آزاد می گذارند.
سیرز دریافت که آزادی بیش از حد و تنبیه کم در خانه با رفتار پرخاشگرانه و ضد اجتماعی همبستگی مثبت دارد و همچنین دریافت که این کودکان از لحاظ منش ، افرادی لوس، خودخواه، بی توجه و هوسران بار می آیند.
والدین سهل گیر به فرزندان خود اجازه می دهند در هر سنی که باشند ،خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند در حالیکه قادر به انجام این کار نیستند.آنها اجازه دارند هر زمان که دوست دارند تلویزیون تماشا کنند، غذا بخورند، بخوابند و مجبور به همکاری در کارهای خانه نیستند، زیرا والدین آنها معتقدند که ترکیبی از حمایت و تامین نیازهای کودک و نداشتن محدودیت، باعث افزایش اعتماد به نفس و خلاقیت فرزندانشان می شود.روابط انها باید در قالب مهربانی و پذیرا بودن قرار داد چراکه نه توقعی درکار است و نه کنترلی(شافر و کیپ،۲۰۰۷).
والدین سهل گیر، پاسخ دهنده هستند نه درخواست کننده؛ آنها غیر سنتی و آسان گیرند، نیازی به رفتار های بالغانه ندارند و خود تنظیمی زیادی را می بخشند.کودکان آنها همان طور که در مباحث قبلی و در مطالعات بامریند ذکر شد،عزت نفس و مهارت اجتماعی بالاتری دارند ،افسردگی در انها کمتر است و می توانند روابط گرمی با والدین خود داشته باشند(دارلینگ۱۹۹۳).
در مورد نتیجه این الگوی تربیتی، بامریند معتقد است که کودکان را تکانشی و پرخاشگر می سازد و به خصوص اگر پسر باشد،بسیار سریع از کوره در می رود و بیشتر دنباله رو و پیرو هستند ،در کلاس درس نمرات متوسط رو پایین دارند و مستقل نبودن از ویژگی آنهاست(ونتزل و دیگران،1994).عده ای دیگر، فرزندان رشد یافته توسط سبک سهل گیرانه را دارای سازگاری روانی بالایی می بییند(ولفرد و همکاران،2003،به نقل از هیبتی،1381).
به طور کلی این گروه از والدین را می توان در دو زیر گروه جای داد:
الف)والدین دموکراتیک:کاملأ سهل گیر اما وظیفه شناسی که تعهد بیشتری نسبت به فرزندان خود دارند.
ب)والدین غیر رهنمودی:هرگونه آزادی را برای فرزندان خود مجاز می دانند.
ویژگی های کودکان حاصل از فرزندپروی سهل گیرانه:
این نوع فرزندپروری منجر به شکلی از بدرفتاری در کودک می شود که مسامحه نام دارد. بویژه وقتی این شیوه زود آغاز می شود همه جنبه های رشد را مختل می کند. همچنین آسیب هایی در زمینه شناختی، مهارت های اجتماعی و عاطفی ایجاد می کند. فرزندپروری سهل گیرانه در سنین بالا نیز کارایی ضعیفی دارد. در این الگو در نوجوانان نداشتن اهداف درازمدت، علاقه کم به مدرسه و احتمال سوء مصرف مواد دیده می شود ( برجعلی،1384).
جلوه های رفتاری در کودکان با سبک تربیتی سهل گیرانه عبارتند از:
❖ سازگاری پایین نسبت به کودکان دیگر.
❖ عدم تمایل کودک به مسئولیت پذیری.
❖ بی توجهی به احساسات و حقوق دیگران(اسماعیلی نسب،1386).
رابطه والد – کودک یک رابطه زیستی - شناختی است که به تدریج، به روابط روان شناختی و جامعه شناختی می انجامد.بنابراین از میان عوامل متعدد، روابط انسانی مؤثر بر رشد و تکامل فرزندان، شخصیت مادر و نحوه تعامل او با فرزندانش اهمیت اساسی دارد(پورمرانتز و دیگران (2005 ).