مفهوم ترس از موفقیت
برخی افراد از موفق شدن، می ترسند!درواقع،این یک واقعیت است.ترس از موفق شدن و موفق بودن آنقدر برای آنها واقعی است که زندگی آنها را ممکن است مختل کند و هیچ تلاشی برای پیشرفت نکنند.اگرچه اطرافیان نتوانند آنهارا درک کنند و نپذیرند چگونه فردی از موفق شدن هراس داشته باشد.
متزلر و کانری در بررسی خود درباره ترس از موفقیت در زنان و مردان ورزشکار ،مشاهدات خود را در این رابطه که چرا آنها "فوبیای" موفقیت داشتند در پنج مورد عنوان کردند :
1. انزوای اجتماعی و عاطفی
2. احساس گناه از رقابت
3. ترس از کشف پتانسیل واقعی خود
4. اضطراب در مورد احتمال به وجود آمدن انتظارات وتحسین عملکرد
5 . فشار مداوم جهت تطبیق با بهترین عملکرد قبلی فرد (متزلر و کانری، 2004،).
ناتالی و جاناتان (2011) در تعریف ترس از موفقیت معتقدندکه هنگامی که باور و عقیده ،آزاردهنده بودن موفقیت را تقویت می کند،باعث می شود فرد به موفقیت به عنوان یک عامل ترسناک نگاه کند(ناتالی و جاناتان،2011).
آدمی بسیار پیچیده است و واکنش های متفاوتی در یک موقعیت از خود بروز می دهد. در بسیاری از آنها می توان با کمک روانشناسی و عوامل آن ،نتیجه رفتارها را پیش بینی کرد.اما همین بحث ترس از موفقیت می تواند یکی از آن مواردی باشد که نتوان با شخصیت پیچیده انسان ،به موقعیت های متفاوت تعمیم داد .ترس از موفقیت ریشه در شرایط درونی خود فرد دارد و به واسطه درآمیخته شدن با ترس های واقعی،به طور فزاینده ای فرد را به استیصال می کشاند.در این موقعیت ، فرد احساس ناخوشایند و مبهمی دارد که از ریشه و محرک آن آگاه نیست.برخی ممکن است حالاتی چون بی کفایتی و ناتوانی گزارش کنند بدون آنکه بدانند ریشه این احساسات،اضطراب است .با این حال تمام این احساسات ناخوشایند به عنوان تهدیدی برای دنیای امن فرد به شمار می رود(مانفردا و کرامپتز ،1990،ترجمه شهریاری و دیگران،1369).
دلایل ترس از موفقیت
در مواردی مشاهده شده است که فرد بر این باور است که در صورت موفقیت،انتظار اطرافیان از وی بالا خواهد رفت و خواهان موفقیت مجدد وی خواهند بود. این حالت برای افراد ممکن است اینگونه تلقی شود که فشار های جدیدی برای موفقیت آنها وجود دارد که قبلا نبوده است.اینکه این دسته از افراد احساس می کنند که موفقیت و حتی شکست آنها زیر نظر اطرافیان است و این امر،موجب ترس در آنها می شود(کول ،2001).
گاه حتی ترس از موفقیت به دلیل ترس از تنهایی ناخواسته به وجود می آید، که ممکن است پس از نائل شدن به موفقیت به سراغ افراد بیاید.معمولا خانم ها برای این نوع ترس مستعد تر هستند،زیرا آنها همواره نگران این موضوع هستند که پس از رسیدن به موفقیت و قدرتمند شدن دیگر مورد توجه دیگران نباشند.دلیل دیگر اینکه هرچقدر در انجام امور ،اهمال ورزیده شود،نگرانی از عدم موفقیت بیشتر و بیشتر درونی شده و کنترل اوضاع را به دست می گیرد.دلیل دیگر ترس از موفقیت می تواند ترس از اذیت شدن توسط مخالفان و دشمنان احتمالی باشد، که پس از آن اطراف شما ایجاد خواهند شد. اما خوشبختانه بعضی از نگرانی ها به دلیل اینکه هیچ وقت به وقوع نمی پیوندد ،به راحتی برطرف می شوند ، چراکه ذاتاً احتمال موفقیت در زمینه مورد نظر بسیار کمرنگ خواهد بود.شاید اصلی ترین دلیل ترس از موفقیت ،نگرانی از عدم توانایی برای تغییر مسائلی باشد که در گذشته نتوانسته ایم به درستی آنها را تغییر دهیم(گوهرشاهی ،1390).
فریدمن (1986)دلایل اجتناب از موفقیت و اهمال کاری دراموری را که منجر به موفقیت می شود به سه گروه تقسیم کرده است:
1- منطق اشتباه یا خطاهای شناختی و نگرش منفی به موفقیت داشتن :به عبارتی،فرد با مشاهده شکست دیگران و حواشی ناشی از آن شکست برای فرد دیگر، درصدد چشم پوشی از موفق شدن بر می آید و استعداد های خود را نادیده خواهد گرفت.
2- گناهان گذشته:
اقدامات گذشته ممکن است به عزت نفس فرد آسیب زده باشد و همین امر رفتارهای آینده وی را نیز تحت الشعاع قرار می دهد؛فرد تکلیفی را انتخاب می کند که مناسب وی نیست که خود باعث می شود در آینده عزت نفس وی پایین تر هم بیاید(فریدمن،1973).
3- ترس از مسئولیت های ناشی از موفقیت:
این احساسات ناشی از یکی از دو مقوله زیر است:
الف) اطلاع صادقانه فرد از بی کفایتی های خود واینکه بعد از موفقیت به جایی برسد که لارنس پیتر (1968) آن را "سطح بی کفایتی "نامیده است.
ب) اعتماد به نفس پایین و عزت نفس کم
در مورد اول ،فرد می پذیرد که از عهده انجام تکلیف بر نمی آید و توانایی کنار آمدن با موفقیت مورد نظر را نخواهد داشت و حتی سعی هم نمی کند هدف های جدید و واقع بینانه تری را انتخاب کند.در مورد دوم فرد نمی تواند از توانایی های خود استفاده کند و تصویر مثبتی از خود داشته باشد و موفقیت های خود را ناچیز می شمرد و موفقیت های کوچک را در خود تقویت می کند (بلس، 1989،ترجمه قراچه داغی،1371 ).
بررسی مبانی نظری
گفتیم ترس از موفقیت یعنی که وقتی یک شخص بر دیگران برتری می یابد دچار تردید و دودلی و یا ناراحتی می شود(مانند وقتی که یک شخص برای موفقیت احساس شرمندگی یا گناهکاری می کند). از این رو،رقابت ممکن است منجر به این شود که این شخص عملکرد خود را کوچک شمرد و برتری خود را حتی وقتی که کاملا واضح است ،پنهان کند.
ترس از موفقیت نه تنها غیر منطقی ست،بلکه خود شخص هم به وجود ان واقف نیست.پس مسئله نیمه هوشیار و تا حدودی ناهوشیار مطرح است که خلاف هوشیاری فرد است و در نتیجه فرد نمی تواند آنچه را که تمایل دارد انجام دهد.
فروید(1951) اولین فردی بود که افراد با ترس از موفقیت را مطالعه کرد. در درمان روان کاوی،افرادی را دید که وقتی به آرزوی خود می رسند،حالات عصبی از خود نشان می دهند. فروید این پدیده را با عنوان " آسیب دیدن بوسیله موفقیت" در مقاله خود مطرح کرد.این دسته از افراد از موفقیت های خودشان نمی توانند لذت ببرند(لوینسون،۲۰۰۵).
فروید و نو فرویدی ها ،ساختار ترس از موفقیت را توسعه دادند.آنها بیان کردند که رابطه اولیه کودک با والدین،به ویژه رابطه با والد همجنس، از موفقیت افراد جلوگیری می کند.فروید منشا ترس از موفقیت را در مرحله ادیپ دانست.وقتی کودک می بیند والد همجنس اش به عنوان مانعی برای تملک والد غیر همجنس است،موقعیتی که در رقیب(والد غیر هم جنس ) احساس حسادت و رقابت ایجاد می کند ،باعث می شود کودک از تنبیه و مجازات وی بترسد.
کارن هورنای (1937،1936) با باورهای فرویدی ها،در مورد اینکه تجربه های اولیه کودک روی رشد ترس از موفقیت افراد تاثیر می گذارد ،موافق بود.وی در مورد ساختار ترس از موفقیت به تاثیرات فرهنگی بر ترس از موفقیت معتقد بود و به این موضوع اشاره داشت که برخی کودکان محیط اولیه نامطلوبی را تجربه می کنند که بسیار زیاد بر رقابت تاکید دارند و به سختی نیز پاداش می دهند.چنین محیط هایی هم میل زیاد به اول شدن و هم اضطراب درباره امکان از دست دادن محبت را به وجود می آورد.طبق نظریه هورنای ،این کودکان وقتی بزرگ می شوند،هم تمایل شدید به موفق شدن دارند و هم ترس شدیدی برای پیامدهای زیان اور موفق شدن دارند.بنابراین آنها وقتی به موفقیت نزدیک می شوند،به علت ترس از دست دادن محبت دیگران دچار اضطراب شده و دست از کار می کشند.این افراد گرایش دارند که در صحنه رقابت باقی بمانند،ولی وقتی در حال دستیابی به یک پیشرفت واقعی هستند،دست از ادامه کار می کشند.در واقع عملکردی نا منظم وغیر قابل پیش بینی دارند.
هورنای(1937) تاکید کرد که عوامل فرهنگی نیز در ایجاد ترس از موفقیت نقش دارند. او به سه عامل فرهنگی که زمینه هایی را برای رشد ترس از موفقیت ایجاد می کند اشاره کرده است:اول اینکه در اجتماع،رقابت یک نیروی محرکه است.دوم اجتماع روی مجموعه غیر واقع بینانه ای از استعداد های منفی برای افرادی که شکست می خورند زیاد تاکید می کند. و عمل سوم به امورفرهنگی مربوط می شود،یعنی به اینکه ایده هایی از موفقیت و رقابت در تعارض با ایده های اخلاقی-ارزش های فروتنی و از خودگذشتگی در مقابل خانواده قرار می گیرند.
بنابراین،وی نه تنها تجربه های اولیه کودکی،بلکه فرهنگ و اجتماع را در شکل گیری و تقویت ترس از موفقیت موثر می داند.
سالیوان(۱۹۵۳) از مداخله های والدین در تلاش فرد برای رشد و پیشرفت صحبت کرده است.در دیدگاه او،فهم اولیه فرد از خود ،می تواند به وسیله درخواست های معنی دار دیگران تحت الشعاع قرار گیرد.مداخله به وسیله انتقال اضطراب از والدین به فرد انجام می شود.فرد از طریق نشانه های کلامی و غیر کلامی والدین،پی به اضطراب والدین می برد.اضطراب موجب می شود فرد تلاش کند تا به وسیله تغییراتی در رفتار،دوباره حالت های مثبتی در والدین به وجود آورد.اگر والدین به تلاشها و موفقیت های مستقل فرد واکنش منفی نشان دهند،فرد از تلاش برای رشد دست می کشد.
نظریه سالیوان شبیه نظریه هورنای(1936)، یک توضیح فرا روانی برای ترس از موفقیت فراهم کرده است. هر دو نظریه پرداز معتقدند که ترس از موفقیت بین زن و مرد به یک اندازه وجود دارد(بوچالتر،
در امر پژوهش اولین بار روانشناسی به نام متینا هورنر ۱۹۷۰ ترس از موفقیت(FOS) را با استناد به داده های علمی مطرح کرد.وی در پایان نامه دکترای خود تحت نظر اتکینسون این پدیده را مورد بررسی قرار داد . پایان نامه او عمدتاً با کار روی روابط بین انگیزه ،انگیزش پیشرفت، نیاز به وابستگی و غیره بود .اما ایده نظری ترس از شکست از همین جا نشات گرفت (ترسمر،1976،ص 211). هورنر کسی بود که یافته های او، به خصوص آنهایی که به ترس از موفقیت در زنان مربوط می شد ، فوق العاده بحث برانگیز بود. اگرچه هورنر با پژوهش خود این نظریه را درروانشناسی تایید کرد ،اما قبل تر از او فروید از مراجعینی مرد صحبت کرده بود که هنگام مواجه با موفقیت ،نشانه های عصبی از خود بروز می دادند(کانری و متزلز ،2004 ، ص 90).
با این حال، بسیاری از روانپزشکان و روان شناسان توافق دارند که ترس از موفقیت برای هر دومردان وزنان وجوددارد.