کنترل هیجان

چرا گاهی هیجان‌هایمان، ما را مستاصل می‌کند و باعث می‌شود قدرت مقابله را از دست دهیم؟

همه ما انواع گوناگونی از هیجان‌ها را تجربه می‌کنیم و می‌کوشیم با این هیجانها مقابله کنیم. مثلاً مشکل اصلی، تجربه کردن هیجانی، مثل اضطراب نیست: بلکه شناسایی اضطراب خویش، پذیرفتن آن، استفاده از آن در صورت امکان و ادامه دادن به رغم وجود اضطراب است. بدون وجود هیجان‌های مختلف، زندگی ما نیز فاقد حس، غنا، شادی و ارتباط با دیگران خواهد بود. با سایت دکتر قاسمی همراه باشید.

هیجانها، مطالبی را درباره نیازهای ما، ناکامی‌های ما، و حقوق با در اختیار ما قرار می‌دهند و انگیزه لازم را برای ایجاد تغيير و گریز از موقعیت‌های دشوار به ما اعطا کرده و سبب می‌شوند که دریابیم در چه مواقعی احساس رضایت‌مندی می‌کنیم. با این حال، افراد زیادی  وجود دارند که معتقداند هیجان های شان آنان را مستاصل کرده است، از احساسات خود واهمه دارند، و توان مقابله ندارند، زیرا بر این باوراند که غم یا اضطراب شان مانع از انجام رفتارهایی کارآمد می شود.

به اعتقاد علم روانشناسی، هیجان از مجموعه فرآیندهایی تشکیل شده که هیچ یک از آنها نمی توانند به تنهایی، سبب شوند که ما یک تجربه را «هیجان» بنامیم. هیجانات ماهیتی چند بعدی دارد. تنظیمهیجان می‌تواند باعث تغییرات رفتاری و اصلاح رفتاری شوند.

در درمان طرحواره‌ای هیجان، زمانی که هیجان بالاست، درمانگر کمک می‌کند که مراجع به جای استفاده از راه حل‌هایی مثل اجتناب (فرار)، نشخوار فکری (یادآوری مکرر مشکلات ومسائل)و سوء مصرف مواد، از پذیرش فعال‌سازی رفتاری و ایجاد روابط حمایتی معنی دارتری جهت مقابله با هیجان ها استفاده کند.

در درمان طرحواره‌ای هیجان چندین اصل وجود دارد:

هیجانهای دردناک و دشوار، در همگان ایجاد می‌شوند. هیجان‌ها در جریان تکامل ظهور کرده‌اند، زیرا با هشداردادن خطر به ما و بیان نیازهای ما، نوعی مزیت در راستای سازگاری را فراهم آورده‌اند. باورهای زمینه‌ای و راهبردهای (طرح واره های مربوط به هیجان ها، تعیین می‌کنند که هر هیجان، چه تأثیری بر حفظ یا افزایش بیشتر یک هیجان دارد. بنابراین، باورهای مصیبت بار درباره اضطراب، سبب افزایش اضطراب می‌شوند.)

 طرح واره‌های دردسرساز شامل موارد زیر هستند:

فاجعه‌آمیز قلمداد کردن هیجان، فکر کردن به اینکه هیجان‌ها فاقد معنی و مفهوم هستند و قلمداد کردن هیجان به صورت مقول‌های پایدار و غیر قابل کنترل، شرم آور، منحصر به خویش و ضرورت نگهداری آن در نزد خود. راهبردهای کنترل هیجان مانند تلاش برای سرکوب، نادیده انگاشتن، خنثی سازی یا حذف هیجان‌ها از طریق سوء مصرف مواد و پرخوری، به تأیید باورهای منفی هیجان‌ها به عنوان تجربیاتی غیرقابل تحمل، کمک می‌کنند. ابراز و اعتباریابی تا بدانجا که سبب بهنجارسازی، همگانی‌سازی، بهبود درک، افتراق هیجان‌های مختلف از یکدیگر و کاهش احساس گناه و شرمندگی شوند، مفید هستند و کمک می‌کنند تا باور تحمل پذیر بودن یک تجربه هیجانی، تقویت شود.

طرحواره درمانی در موارد زیر به مراجع کمک می‌کند تا استیصالی را که هیجانات بالا برای فرد بوجود می‌آورد

  •          شناسایی و انواع گوناگون هیجان را نام گذاری آن
  •          بهنجارسازی تجربه هیجانی، از جمله هیجان های دشوار و دردناک
  •          مرتبط ساختن هیجان‌ها با نیازهای شخصی و با ارتباطات بین فردی
  • شناسایی باورهای دردسرساز و راهبردهایی تکراری که مراجع در اکثر مواقع از آنها استفاده می‌کند
  • گردآوری اطلاعات با استفاده از تکنیک‌های تجربی و ترتیب دادن آزمایش‌های هیجانی جهت ارائه پاسخ‌هایی مفیدتر نسبت به هیجان های مراجع

در نهایت ایجاد راهبردها و باورهایی جدید، انعطاف پذیرتر و سازگارانه درباره تجربه هیجانی شخص. ایجاد معنی و مفهومی جدید برای هیجان و هنجارسازی هیجان‌. بنابراین، درمانگر می‌تواند به مراجعین کمک کند تا انواع گوناگون هیجان‌های را از هم افتراق داده و حتی به کاوش هیجان‌ها بپردازند، هدف آن نیست که هیجان‌ها حذف یا سرکوب شوند، بلکه هدف این است که روش‌هایی معنی‌دار و سازنده برای استفاده از تجربه هیجانی فراهم آید. احساسات دردناک، می‌تواند فرصتی برای برقراری ارتباط صمیمانه‌تر شود.  احساسات دردناک، بخشی از زندگی هستند و دایمی نیستند.

برخی درمانگران معتقدند که تجربه کردن هیجان شدید و ابراز آن، میتوانند فرصتی برای افزایش عمق درمان باشد و از طریق دسترسی به شناخت های وباورهای محوری، و تصویرسازی ذهنی و خاطراتی که با هیجان های شدید و با رویدادهای مهم زندگی همراه هستند.

نظرات کاربران
دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی