🔘 هر گونه احساسی مجاز است، ولی عمل محدود است.
ما نباید درک کودک را محدود کنیم. تا زمانی که کودک احساس درستی نداشته باشد نمیتواند درست فکر کند؛ و تا زمانی که کودک احساس درستی نداشته باشد، نمیتواند درست عمل کند.
🔘 زمانی که ما کودک بودیم، برای احساسات کودکان چندان ارزش قائل نمیشدند، یادم هست که میگفتند:
🔹«... هنوز بچه است، چه میفهمد، چنان وانمود میکند که انگار دنیا به آخر رسیده است.» و این احساس در ما ایجاد می شد که احساساتمان زیاد جدی تلقی نمیشود.
🔘 تا اینکه به سن بلوغ رسیدیم. در آن موقع دائم این جملات را میشنیدیم:
🔹«هیچ دلیلی برای ناراحتی تو وجود ندارد.»
🔹«سر هیچوپوچ این همه سروصدا راه انداختی!»
🔹«این احساس تو دیوانگی است.»
🔘اما اکنون در مقام یک مادر و یا یک پدر به ما گفته میشود که وظیفهمان این است که کمک کنیم بچهها بفهمند احساسات واقعیشان چیست، چرا که برای آنها مفید است بدانند واقعا چه حس میکنند.
🔹مثل اینکه آن پازل را بهتنهایی درست کردی، خیلی خوشحالی؟ نه؟!
🔹حتما ناراحتی که دوستت به جشن تولدت نیامد.
🔘همه احساسات بچهها، حتی آنهایی که بار منفی دارند، بایستی به رسمیت شناخته شوند:
🔹وقتی عمهجان لپت را نیشگون میگیرد، خیلی ناراحت میشوی؟
🔘این مهم است که بفهمم که گرفتن آینهای در مقابل احساسات بچه چگونه میتوانست مفید واقع شود.
🔘 یک ابراز موافقت صمیمانه:
🔹 «آره، میفهمم»، به فرزند شما میفهماند که «تمام احساسات تو، همهاش، برای من مهم است. چه احساسات خوب و چه بد. همه آنها بخشی از تو هستند. احساسات تو، نه مرا میترساند و نه برایم تعجبآور است.»
🔘 تا وقتی احساسات خشم و ناامیدی بچه بهوضوح بیرون نریزد، به آنها توجه نشود و بهعنوان واقعیت پذیرفته نشود، قابل تغییر نیست.