مسکن یا خانه

مسکن با خانه فرق دارد. خانه نوعی ایده و برساختی اجتماعی است، داستانی که دربارۀ کیستی‌مان به خود می‌گوییم و اینکه دوست داریم چه کس و چه چیزهایی را در نزدیک‌ترین فاصله به خودمان داشته باشیم. هیچ مکانی مثل خانه نیست چون خانه درواقع اصلاً یک مکان نیست. اما مسکن (یا آپارتمان، تریلر، کابین، قلعه، خرپشته، یورت) وجودی فیزیکی است. شاید آن را بتوان گوشت و استخوانِ خانه دانست، اما نمی‌تواند روح خانه را در بر گیرد. روح خانه از بوی پخت‌وپز و خراشیدگیِ روی راه‌پله و خط‌های خودکار روی دیوارها ساخته می‌شود که رشد قد بچه‌ها را در خود به یادگار دارد. این روح در طول زمان تکامل پیدا می‌کند. ضرب‌المثلی قدیمی می‌گوید «مسکن را می‌خری، اما خانه را خودت می‌سازی». ولی حقیقت این است که خانه را پرورش می‌دهید. می‌گذارید به میل خودش شکوفا شود. منتظرش می‌مانید. روزی که وارد ساختمان مسکونی جدیدی می‌شویم، بعید است خانه آنجا باشد. گاهی حتی تا وقتی از آن منزل اثاث‌کشی می‌کنیم هم خانه آنجا نیست. شاید باید خودمان را خوش‌شانس بدانیم اگر در طول عمرمان یک خانۀ واقعی بدست آوریم، همانطور که اگر به یک عشق واقعی برسیم، فرضاً خوش‌شانس هستیم.

مسکن‌ها هرچند جزء اصلی‌ترین منابع حفاظت ما هستند، از بزرگ‌ترین اسیرکنندگان ما نیز به شمار می‌آیند. شاید بتوان گفت علت این امر آن است که به خاطر آن‌ها زیاد زیر بار قرض می‌رویم و زیاد بزرگشان می‌کنیم و خرت‌وپرت زیادی داخلشان می‌گذاریم. می‌توان گفت علت این است که همیشه نیازمند توجهمان هستند، همیشه تهدید به چکه یا شکاف و قرارگرفتن در معرض طوفان می‌کنند. مسکن‌ها پناهگاهند، اما بلایایی کمین‌گرفته نیز هستند. و ظالمانه‌تر از همه اینکه آن‌ها آینه‌اند، انعکاس خستگی‌ناپذیر و بی‌رحمِ بهترین و بدترین غرایزمان. برخلاف هرج‌ومرج و ناخوشایندی‌های دنیای بیرون که نمی‌توان خود را مسئول آن دانست، صحنۀ زیر سقفمان ساخت خودمان است. چهرۀ بی‌توجه ما (خرت و پرت، گرد و خاک، کشوی آشپزخانۀ پر از ریزه‌های ناشناس که بلای جان هر خانه‌ایست) نیز مانند چهرۀ مرتب و شسته‌ورفته، بخشی از ماست. مسکن‌های ما فقط مکان نمایش نیستند، بلکه مخفیگاه نیز هستند.

دکتر مهدی قاسمی

نویسنده: دکتر مهدی قاسمی

روانپزشک و رواندرمانگر

مشاهده سایر مطالب دکتر مهدی قاسمی
نظرات کاربران
دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی