افرادی که به خودبزرگ بینی تکیه میکنند، اغلب به عنوان «خودشیفته توصیف میشوند . آنها تمایل به بیرونی سازی شکست هایشان دارند و خشمگین و طلبکار میشوند و دیگران را تحقیر میکنند و آگاه نیستند که اگر چه این کار به آنها اجازه میدهد اعتماد به نفسشان را حفظ کنند اما اغلب، به بهای گزاف و به خرج روابطشان با دیگران است.
به مثال زیر توجه کنید:
خانم لیلا،خانم ۳۲ ساله ای است که توسط والدینش حمایت می شود و دوست دارد یک نویسنده شود. او میگوید که شنیده است میتواند از نوشتن نمایش های تلویزیونی پول زیادی به دست آورد و تصمیم دارد که برای نویسندگی برنامهریزی کند. اگرچه هیچ وقت چیزی را به چاپ نرسانده اما میگوید با استعدادتر از بیشتر نویسندگان آنجاست. او میگوید که با یکی از اشخاص بسیار مهم در تلویزیون آشنایی دارد و مطمئن است کافی است با او یک تماس تلفنی بگیرد.
در مقابل مغرور شدن کسی به خود، نارضایتی از خود و خودآزاری قرار میگیرد (ناتوانی به فکر کردن به توانمندیهای از دست رفته خود)، افرادی که به این طریق پاسخ میدهند اغلب خود را تخریب میکنند و نیازهایشان را انکار میکنند:
خانم سحر خانم ۳۳ سالهای است که توسط والدینش حمایت می شود و دوست دارد نویسنده شود. او می گوید مطمئن است که هرگز در نویسندگی موفق نخواهد شد چون واقعا هیچ استعدادی ندارد.
او این واقعیت را که تا کنون چندین نمایشنامه را به چاپ رسانده، کوچک میشمرد و میگوید. همه آنها در مجلات معمولی چاپ شدند». او در حال حاضر، مشغول گذراندن دوره نویسندگی در یک آموزشگاه حرفه ای که شعبه ای از دانشگاه دولتی منطقه است، می باشد. در پایان اولین تکلیفی که انجام میدهد، استادش مینویسد «واقعا خوب، منتظر نوشته بعدی شما هستم، که خانم آن را این گونه تفسیر می کند که به معنای این است که نمایش بسیار بدی است.
در مواجهه با عدم موفقیت، هر دوی این عملکردها ضعیف است و اغلب منجر به افسردگی و حتی خطر خودکشی میشود.