والدین تسخیر شده
حس تسخیرشدن به موقعیت روانی والدین بستگی دارد
ممکن است پدرومادر در لحظاتی خاص احساس کنند که بچه تمام وجودشان را تسخیر کرده است و در مقابل، بعضی اوقات اصلاً چنین حسی به ذهنشان راه پیدا نکند، و این درحالی است که در خواستهها و نیازهای کودک تغییری ایجاد نشده است. این حس بیشتر به میزان خستگی والدین، به نکات مثبتی که در طول روز بدان دست یافتهاند و همچنین به زندگی عاطفی آنها بستگی دارد:
«روزهایی که سرحالیم، بچه حق هر کاری رو داره و روزهایی که خستهایم و کاسهی صبرمون لبریزه، تحت هیچ عنوانی کوتاه نمیآییم!»
وقتی پدر یا مادری احساس تنهایی، خستگی و نارضایتی میکند، کوچکترین تقاضای کودک باعث میشود تا از کوره در برود و عصبانی شود.
در چنین وضعیتی، دو رفتار ممکن است مشاهده شود: یا چون خود را سرگشته میبیند و حس میکند که کاری از عهدهاش ساخته نیست، سختاش بیاید که «نه» بگوید و یا محدودیتی قایل شود؛ یا، برعکس، به هیچ وجه کوتاه نیاید تا مبادا در این زمینه نیز شکست بخورد.
البته، پدرومادر میتوانند، به دلیل خودشیفتگی و یا نیاز به احیای شخصیتشان، از اینکه بچه وجودشان را تسخیر میکند و تمام وقتشان را میگیرد احساس رضایت کنند:
«اولین باره که تو زندگیم، حس میکنم که هیچکسی نمیتونه جای منو بگیره… پسرم خیلی دوستم دارد و اینو نشون میده. از این حس خوشم میاد و راضیم میکنه. من تنها کسی هستم که میتونه آرومش کنه، برآوردن خواستههاش ارضام میکنه، بغلش میکنم، خودش رو به من میچسبونه و تمام وجودم رو پر میکنه. اما دخترم بچهی بیمشکل و مستقلیه و انگار اصلاً به من نیازی نداره. گاهی از خودم میپرسم که آیا اصلاً دوستم داره؟»
مادری که این حرفها را میزند ازدواج موفقی داشته است، اما به نظر میرسد که در دوران کودکی، حس خودشیفتگیاش بهاندازهی کافی ارضا نشده و بروز نیافته است؛ بنابراین، با لذت تمام، اجازه میدهد تا خواستههای مداوم پسرش تمام وجودش را ببلعد و تسخیرش کند.