دکتر مهدی قاسمی
روانپزشک و رواندرمانگرـ روانکاو
شیوۀ فرزندپروری شما چگونه است؟
بسیاری از والدین فقط کاری را انجام میدهند که حس میکنند درست است، در صورتی که ممکن است کار آنها هم درست نباشد. بعضی از آنان صرفاً کودکان خود را براساس شیوه و روشی تربیت میکنند که والدینشان آنها را تربیت کردهاند.
والدین در پی آن هستند که چگونه با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند و از چه روشی برای تربیت فرزند خود استفاده نمایند. ما ممکن است تعداد زیادی کتاب خوانده باشیم، یا بخواهیم متفاوت از شیوۀ والدینمان عمل کنیم؛ ممکن است عقاید و افکار خیلی خوبی داشته باشیم که چگونه با توجه به جنبههای مختلف فرزندپروری رفتار کنیم اما هنوز درک درستی از اینکه چگونه شیوههای فرزندپروری ممکن است بر ایجاد، تقویت یا کاهش رفتار سرکشانه در نوجوان تأثیر داشته باشد، نداریم.
ما در هر زمانی متوسل به شیوۀ خاصی متوصل میشویم. در برخی موقعیتها از راهنماییهای تلویزیونی یا از مجلات استفاده میکنیم. فرزندان ما نمیدانند که در هر موقعیتی چگونه رفتار کنند.
گاهی والدین به فرزند بزرگترشان را تحت فشار قرار می دهند و او را کتک میزنند و معتقدند که او نمیتواند الگوی خوبی برای کوچکترها باشد. کوچکترین فرزند آنها در بیشتر مواقع با فریاد کشیدن و سر و صدای بیش از حد هرچه را میخواهد بهدست میآورد. با فرزند دوم خانواده نیز برخی مواقع همانند «فرزند ارشد» و در زمانهای دیگر همانند کوچکترین فرزند خانواده برخورد میشود.
وقتی که فرزند ارشد به سن بلوغ می رسد والدین نگران می شوند؟ چون او با آنها با کنایه صحبت میکند و هیچگونه احساس گناه و پشیمانی به دلیل اعتراض و فریاد کشیدن بر سر آنها نمیکند. فرزند دوم کمتر پرخاشگری میکند ولی هرگز کارهای سخت و اجباری انجام نمیدهد. فرزند سوم ممکن است دایم کجخلقی میکند.
ثبات در برابر بیثباتی(دمدمی مزاج بودن)
والدین برخی مواقع رفتار منفی فرزندان خود را بهطور جدی سرزنش میکنند و در مواقع دیگر به این نوع رفتارها بیاعتنا و بیتوجهند. فرزندان آنها نمیدانند حد و مرزها در کجا واقع شده است؛ بنابراین والدین خود را تحت فشار قرار میدهند. آنها نوعی احساس عمیق بیعدالتی در ذهن دارند زیرا فکر میکنند که به شکل تبعیضآمیز با آنها برخورد میشود و با خواستههای آنها به شکل عادلانه برخورد نمیشود. همچنین بین والدین بحثها و مجادلههای فراوانی راجع به نوع برخورد با فرزندان صورت میگیرد مبنی بر اینکه روشهای رفتاری کدام یک از آنهابرای نظمآموزی به کودکان کارآمدتر بوده است. بنابراین اگر کودکان با بیثباتی و ناهماهنگی نظر والدین روبهرو شوند، تکلیف خود را نمیدانند. بنابراین از همکاری خودداری میکنند.
خونسردی در مقابل تحریکپذیری
گاهی مادر دچار نوسان خلقی است. اضطراب و نگرانی وی که ناشی از صدای بلند کودکان است کمک زیادی به حل مشکل نمیکند. مادر اغلب تحریکپذیر است و همین مسأله کودکان را نیز عصبی و رنجیده میکند.
پدر آرامتر است، ولی بهعنوان والد تا جاییکه بتواند از مسؤولیت خود طفره میرود. کودکان هیچ الگویی برای متعادل کردن خونسردی و تحریکپذیری والدین ندارند. بنابراین وقتی از آنان درخواستی دارند و یا زمانیکه نمیخواهند دستور آنها را انجام دهند از هر ترفندی که به نظرشان برسد؛ استفاده میکنند. هرچه این وضعیت بیشتر ادامه یابد مادر عصبانیتر میشود و فکر میکند چه مشکلی در شیوۀ فرزندپروری او وجود دارد که نمیتواند همکاری فرزندانش را جلب کند.