وقتی از نگاه طرحواره درمانی بخواهیم این قسمت کوتاه را بررسی کنیم، آقای ناصر خاکزاد به چه دلایلی به دام چنین مخمصهای افتاد.
اولین تله، تله نقص و شرم است. به دلیل عدم تامین نیاز دسته اول که همان نیاز به امنیت میباشد. ناصر خاکزاد در این سکانس به طور کامل از شرایط سخت اش میگوید. این احساس که فرد در مهم ترین جنبههای شخصیتاش، انسانی ناقص، نامطلوب، بد، حقیر و بیارزش و نیازمند است. همچنین کسی که این تله را دارد ، حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد، طرد، سرزنش، مقایسههای نابجا دارد. احساس ناامنی در حضور دیگران و حس شرمندگی با عیب و نقصهای درونی خود را دارد. تمام سرنوشت ناخوشایند و غم انگیز خود را به کمبودهای خود وخانواده ربط میدهد به همین دلیل از خود و شرایط شرمسار میشود.
به شیوه نامنصفانه خود را با دیگران مقایسه میکند. به همین دلیل احساس حقارت و حسادت یک لحظه فرد را رها نمیکند.
افرادی که تله نقص وشرم دارند شخصیت واقعی خود را پنهان میکنند به دلیل اینکه خود واقعی راکسی با آن شرایط نمیپذیرد شخصیت کاذب و غیرواقعی خود را به دیگران نشان میدهند.
آقای ناصر خاکزاد به دلیل داشتن تله نقص وشرم واحساسهای ناخوشایندی که برایش بوجود میآورد سبک مقابلهای جبران افراطی را بر میگزیند که کاملا متضاد با تلهاش که همان حس حقارت و نقص وشرم بود است و ناصر خاکزاد راهکاری که بر میگزیند بسیار سلطهگرانه و حاکی از اعتماد به نفس میباشد که بتواند تمام نقصهای درونی خود و خانواده را جبران کند.
تلهای ایثارگری یکی دیگر از تلههای آقای خاکزاد است. تمرکز افراطی بر ارضاء نیازهای دیگران در زندگی روزمره که حتی گاهی به قیمت عدم ارضای نیازهای خود فرد تمام میشود. رایج ترین دلایل اند ایثار عبارتند از: جلوگیری از آسیب رساندن به دیگران و تداوم ارتباط با افرادنیازمند این امر اغلب از حساسیت بیش از حد نسبت به درد و رنج دیگران ناشی میشود که در این فیلم آقای خاکزاد به خاطر ارضاء نیازهای خانوادهاش خود را فدا نمود.