دکتر مهدی قاسمی در گفتوگو با طبنا(خبرگزاری سلامت)، درباره سندرم سیندرلا اظهار کرد: سندرم سیندرلا در واقع نوعی تبعیض جنسیتی یا پیش درآمد آن است به این معنی که دختران را به شیوهای پرورش میدهیم که نقش مادری و همسری در آنها بر فردیتشان پیشی میگیرد.
وی افزود: با این دیدگاه دخترها میآموزند که با ازدواج به ناگاه درهای سعادت به روی آنها باز میشود و از فردای آن روز راحت، آسوده و خوشبخت میشوند اما متاسفانه بروز این دیدگاه که ابتلا به سندرم سیندرلا نام دارد در خاورمیانه و در خرده فرهنگهای خاص بیشتر دیده میشود.
این روانپزشک یادآور شد: اشکال کار تمام قصههای عاشقانه همین است که درست در لحظهای که باید شروع شوند (شروع رفتارها، کنشها و واکنشها، مشکلات و راهحلها، غمها، شادیها و …) تمام میشوند و این قصهها سبب شده تا تفکر کودک و نوجوان را دچار احساسات ایدهآلیستی مخرب حتی در بزرگسالی کند.
قاسمی با بیان اینکه سندرم سیندرلا یعنی اینکه همسری سوار بر اسبهای سفید و کالسکه طلایی به دنبال دختر میآید و تا آخر عمر خوشبختش میکند، گفت: با این تفکر سیندرلایی در دختران این دیدگاه به وجود میآید که از فردای عقد نیازی به تلاش ندارم و همه چیز مهیاست و تمام آرزوها و نیازهای من برآورده خواهد شد.
وی ادامه داد: در این داستانهای نابهنجار شرح ناملایماتهای زندگی، فراز و نشیبها، خستگیها و ناراحتیها جایی ندارند و در واقع آنچه گفته شده است، حکایت از راه رسیدن قهرمان یکهتازی است که با انتخاب خود قلب معشوق را تسخیر کرده و طوفانی برپا میشود.
این روانپزشک اضافه کرد: آن دو به یک روح در دو قالب تبدیل میشوند، ازدواجی سر میگیرد و روزگار ناخوشی به پایان میرسد اما تأثیر این کلیشهها و آنچه در واقعیت اتفاق میافتد این است که دختر عزت نفس خود را نادیده میگیرد و در عمق وجود خود انتظار میکشد تا انتخاب شود تا فرد دیگری از راه برسد و «کیستی» او در مقابل آن فرد تعریف شود.
این روانپزشک خاطرنشان کرد: جایگزین شدن چنین برداشتی از عشق در ذهن کودک همراه با پایان غیرواقعی و پس از آن دشواریهای دوره بلوغ دختران را به سوی روابط و ازدواجهای نسنجیده و نافرجام سوق میدهد.
وی تاکید کرد: واقعیت این است که برای ایجاد یک ارتباط سالم و ماندگار بین زن و مرد دو «خود» باید وارد عمل شوند و تصمیم بگیرند چراکه در در عشقهای رمانتیک حرفی از کار واقعی، تعهد، صمیمیت و حدود به میان نمیآید. اکثر بزرگسالان گاه با حسرت درمییابند که عشق تمام آنچیزی نیست که فرد به آن نیاز دارد. با این حال آرزوی دستیافتن به چنین عشقی حتی بزرگسالان را به راحتی رها نمیکند و موجب بازارگرمی مجلات و میزگردها، کتابها و سایتهای اینترنتی شده است بنابراین تعجبی ندارد اگر دختران ما نیز به سمت آن کشیده شوند.
این روانپزشک با اشاره با اینکه تصور موجود از عشق رمانتیک و ارتباط آن با عقاید کلیشهای مربوط به زنان، به شکلهای دیگر نیز به دختران آسیب میرساند، گفت: ما نمیگوییم انسان و به ویژه زن به عشق نیاز ندارد و پیوند عاطفی یا روابط جنسی مهم نیستند بلکه در عشق سیندرلایی زنان به تبعِ وجود فرد دیگری یعنی مرد تعریف میشوند که این عامل سبب شده تا استقلال و نقش مستقل خود را از دست داده و اعتماد به نفس کافی نداشته باشند با این معنا که خوشبختی خود را در گرو حضور دیگری احساس میکنند.
قاسمی خاطر نشان کرد: دختران در پی تغییرات جسمانی و در جستجوی تعریف خود دو نوع هویت مرتبط به هم را بررسی میکنند که یکی زن بودن در مقابل مرد بودن، یعنی از لحاظ نقشی که زن بودن به عهده او میگذارد و دیگری هویت جنسی است و زنان مانند هر کاوشگر دیگری در این خصوص ابتدا از تخیل خود استفاده میکنند و بعد به سوی تجربه کردن میروند که این مسئله سبب شده تا در این میان شناخت نقشهای زنانه خیلی زودتر از سن بلوغ آغاز شوند و مفهومی که دختران از نقش زن در ذهن دارند به برداشت او از رابطه بین زن و مرد و امور جنسی نیز تاثیر میگذارد.