عشق
اغلب عش
ق و نزدیکی سبب از دست رفتن خودداری ما میشود و ما را به عمیقترین ترسها که کیستیم و آیا خوبیم و یا دیگران چیستند و کیستند، به نبرد وا میدارد.
عشق و نزدیکی و ارتباط با مردم، یکی از بزرگترین ریسکهایی است که امکان دارد هر زن و مردی در زندگی خویش انجام دهد و این ریسک مستلزم صداقت، بیاختیاری، دل به دریا زدن، اعتماد، مسئولیتپذیری، پذیرش خود و پذیرش دیگران است.
بسیاری از ما آموختهایم به جای پذیرش خطر نزدیکی به دیگران، از آن بگریزیم. ما به عناوین مختلف از عشق گریزان هستیم و از نزدیکی اجتناب میکنیم. ما مردم را کنار میزنیم و یا آنان را میرنجانیم تا خواهان نزدیکی به ما نشوند، از دیدگاه ما همه اشکال دارند. و قبل از آنکه مردم فرصت نفی کردن ما را پیدا کنند، آنان را طرد میکنیم.
ما نقابی بر چهره میکشیم و خود را غیر از آنچه هستیم نشان میدهیم و به نحوی انرژی و عواطف خود را در بین روابط متعدد پراکنده میکنیم که در معرض احساس نزدیکی و نیازمندی نباشیم.
افرادی که از صمیمیت میترسند، در روابط عشقی خود دست به اعمالی میزنند که شریک عشقی آنها تقاضای هیچگونه صمیمیت نکند، به روابط بیپایه و اساس قناعت میکنند و به جای اینکه انسانی واقعی باشند، نقش بازی میکنند و از نظر عاطفی از روابط فعلی خود کناره میگیرند. گاهی، با رد صداقت و صراحت، از نزدیکی به دیگری جلوگیری میکنند. برخی از آنها به علت ناتوانی در ایجاد روابط و لذت بردن از روابط صمیمی و هیجانانگیز، از وحشت فلج میشوند، بیحرکت مینشینند و بعضی دیگر از آنها میگریزند و از نظر جسمانی خود را از هر گونه وضعیتی که احتمال ریسک و درگیری در مسائل شخصی و عاطفی در آن وجود دارد، دور میسازند.