خواب یکی از چشمگیرترین رفتارهای انسان به شمار میرود و کار کرد آن برای بقا الزامی است. در واقع خواب کارکرد تعادلی و ترمیمی داشته و در حفظ انرژی اهمیت اساسی دارد.
نیاز به خواب، در افراد مختلف، متفاوت است. معمولا حدود ۶ تا ۹ ساعت خواب شبانه، محدوده نرمال تلقی میشود: به این معنی که برخی با ۶ ساعت خواب احساس کفایت میکنند و در برخی دیگر با ۹ ساعت.
بیخوابی عبارت است از اشکال در شروع به خواب رفتن، و یا اختلال در دوام خواب. شیوع آن در بزرگسالان حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد تخمین زده میشود.
گاهی تجربیات اضطراب انگیز (و حتی انتظار یک تجربه اضطراب انگیز مثل امتحان یا مصاحبه شغلی روز بعد، مسافرت، ازدواج) سبب یک دوره بیخوابی کوتاه مدت در فرد میشود.
بیخوابی گذرا در سوگ و فقدان عزیزان، هر تغییر یا استرس زندگی ممکن است دیده شود که احتمالا عارضه جدی تلقی نمیگردد و نیاز به درمان اختصاصی ندارد.
گاهی دوره افسردگی شدید یا یک روانپریشی با بیخوابی حاد شروع میشود.
بیخوابی به دو گروه اولیه و ثانویه تقسیم میشود:
بیخوابی اولیه: شکایت در شروع یا دوام خواب یا عدم احساس راحتی پس از خواب که حداقل یک ماه طول کشیده باشد. اصطلاح "اولیه" حاکی از ان است که بیخوابی ربطی به اختلال طبی، روانپزشکی و یا جسمی شناخته شده دیگری ندارد. این افراد به علت شرطی شدن منفی نسبت به خواب، عموما با دستیابی به خوابِ کافی اشتغال ذهنی دارند. هر چقدر بیشتر سعی می کنند بخوابند، احساس تنش و ناکامی شان بیشتر میشود و به خواب رفتنشان دشوارتر میگردد.
بیخوابی ثانویه : مربوط به یک اختلال روانی شناخته شده بالینی، بیماری طبی، مصرف یا ترک ماده یا داروی خاصی میباشد.
در بیخوابی ناشی از افسردگی، شروع خواب نسبتا طبیعی است، اما در خلال نیمه دوم شب، بیداری مکرر و نیز سحرخیزی زودرس رخ میدهد.
در پانیک ممکن است بیداری حمله ای شبانه وجود داشته باشد.
در اختلال دوقطبی، در زمان دوره های شیدایی(مانیا) خواب به شکل چشمگیری کاهش مییابد، در حالیکه فرد بیمار شکایتی از این مسئله ندارد.
در اختلال استرس پس از سانحه، اختلال وسواسی_جبری، اختلال خوردن، اختلال اضطرابی منتشر نیز بیخوابی به درجات متفاوت دیده میشود.
در ADHD اشکال در به خواب رفتن وجود دارد.
هر بیماری طبی که سبب درد شود(مثل التهاب مفاصل، آسیب دیدگی ها) موجب بی خوابی میگردد.
یک نکته بسیار مهم و قابل توجه این است که گاهی فرد مبتلا به بیخوابی به طور خودسرانه اقدام به مصرف داروهای رخوتزا_خواب آور (مثل بنزودیازپینها زولپیدم) برای درمان بیخوابی میکند. با مصرف مداوم این داروها که اغلب برای درمان بیخوابی به علتی متفاوت مصرف میشوند؛ تحمل به دارو افزایش یافته و اثر خواب آور دارو از بین میرود. در نتیجه فرد مجبور به افزایش دوز دارو میشود.
در سلسله مطالب بعدی به مساله وابستگی دارویی و عوارض و مشکلات حاصل از آن خواهیم پرداخت.
درمان : اهمیت درمان بیخوابی این است که بیخوابی سبب اختلال عملکرد روزانه فرد و دیسترس فردی می شود. لذا بررسی دقیق علت آن و رفع مشکل بی خوابی حائز اهمیت زیادی است.
اولین قدم در اصلاح الگوی خواب، رعایت بهداشت خواب می باشد. شامل موارد زیر میباشد:
هر روز در وقت معینی از خواب بیدار شوید.
از چرت زدن روزانه بپرهیزید (به جز مواردی که نمودار خواب نشان دهد که این چرت ها به بهبود خواب شبانه کمک میکنند)
از دوساعت قبل از خواب، از مصرف قهوه و چای (کافئین)، الکل و داروهای محرک موثر بر سیستم مغزی خودداری نمایید.
قبل از خواب از مصرف غذای سنگین و نیز ورزش بپرهیزید. می توانید غروب ها از تکنیک های آرامسازی (ریلکسیشن و یوگا) استفاده کنید.
محل خواب بهتر است خنک و تاریک باشد. همچنین بودن وسایلی مثل تلویزیون، تلفن در اتاق خواب می تواند سبب اختلال در خواب شود.
اگر به رختخواب می روید ولی زمان زیادی طول می کشد که خوابتان ببرد، بهتر است این زمان را محدود سازید.
برای برخی افراد ، حمام با آب داغ، ۲۰ دقیقه قبل از زمان خواب، کمک کننده است.
داروها: نوع داروی تجویز شده بستگی به نوع بیخوابی دارد. اینکه بیخوابی از نوع اولیه است یا ثانویه؛ اینکه مشکل در شروعِ به خواب رفتن است یا در تداوم خواب؛ اینکه بیخوابی مربوط به شغل فرد (شغل های شیفتی) است یا خیر......
به همین دلیل مهم است که در صورت بروز مشکل بیخوابی؛ با پزشک مشورت شود.
داروهای خواب آور (مثل بنزودیازپین ها، زولپیدم و زالپلون) بایستی با احتیاط و " کوتاه مدت" استفاده شوند. در صورت استفاده طولانی مدت ، این خطر وجود دارد که نسبت به آنها تحمل ایجاد گردیده و موجب افزایش مصرف دارو و بروز علائم ترک شود. در افراد با برخی اختلالات زمینه ای روانپزشکی ، مصرف طولانی مدت این داروها، سبب وابستگی دارویی میشود.