🅾️ خودآگاه و ناخودآگاه
روان در روانشناسی تحلیلی به دو قسمت اصلی یعنی خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم میشود. خودآگاه قسمتی از روان است که ما به کارکردهای آن آگاه هستیم و رفتار ارادی ما را شامل میشود و تحت کنترل ما است. ناخودآگاه بخشی از روان افراد است که نسبت به اعمال و رفتار آن آگاهی ندارند . مثل ساختار جسمی انسان که دو سیستم خودآگاه و ناخودآگاه دارد ، حرکات اندام ها و غذا خوردن و ... ارادی است ولی اعمال دستگاه گوارش و قلب غیر ارادی است ولی این دو سیستم بهم مرتبط هستند. همین تعامل دوطرفه در سیستم روان هم بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه وجود دارد.
ساختار خودآگاه در روانشناسی یونگ دارای دو بخش " من" و "نقاب" است.
🅾️ من (ایگو)
ایگو یا من همان بخشی است که فکر میکند، تحلیل میکند و قضاوت میکند و درنهایت آن تعبیر و درکی که نسبت به خودمان داریم "من" است.
🅾️ نقاب (پرسونا)
این واژه نام خود را از ماسکی که هنرپیشگان تاتر در یونان قدیم میزدند گرفته است، که میانجی شخصیت اجتماعی و "من" واقعی افراد است. رفتار پرسونا در موقعیتهای مختلف متفاوت است. گاهی پرسونا با حقیقت درونی فرد کاملا متضاد است. مثلا فردی پرسونای شجاعت را نمایش میدهد ولی در درون ضعیف و ترسو است.
بزرگترین مشکل وقتی بوجود می آید که فرد پرسونای دروغین خود را باور کند و تصور کند که واقعا شجاع است.
اجزای ناخودآگاه از دیدگاه یونگ دارای دو لایه است. لایه سطحی "ناخودآگاه شخصی" و لایه عمیقتر
"ناخودآگاه جمعی"
🅾️ ناخودآگاه شخصی
مجموعه احساسات و تمایلات سرکوب شده یا ارضا نشده جسمی و روانی است.
🅾️ ناخودآگاه جمعی
ناخودآگاه جمعی میراث روانی مشترک بشریت است. ساختار روانی بشر جنبه های مشترک زیادی دارد، که باقیمانده مراحل رشد و تکامل روان در طی قرنها است.
یکی از دلایل یونگ برای مطرح کردن ناخودآگاه جمعی مشترک وجود داستان ها و اساطیر مشابه در تمدنهای مختلف انسانی بود .
در همه تمدن ها اساطیر مشابهی درباره قهرمانان، شاهزادگان، دیوها، شاهزاده خانم دربند، دیو، جادوگرها، پیر خردمند و ... وجود دارد که به عقیده روانکاوان این افسانه ها زبان نمادین توصیف پدیده های روانشناختی است.
از نمادهای مشترک اساطیر، افسانه ها و رویاهای بشر در روانشناسی یونگ بعنوان "کهن الگو" یاد میشود.
دکتر کمپبل میگوید : "کهن الگو معنایی عمیق از زمان است، زمانی که دیگر زمان نیست. بلکه وضعیت مستمری از هستی است."
کهن الگو در واقع بخش غریزی روان بشر است . یکی از مثالهایی که یونگ در این باره می آورد، انداختن یوسف به درون چاه توسط برادران ، بلعیده شدن یونس توسط ماهی، فرورفتن شاهزاده در اقیانوس و یافتن گوهر ، سفر دریایی شبانه هرکول است که در اصل توصیفی نمادین از فرو رفتن به اعماق ناشناخته و تاریک ناخودآگاه برای رشد روانی است.
🅾️ آنیما و آنیموس
در روانشناسی تحلیلی یونگ، روان انسان تک جنسیتی نیست. همه افراد هم ویژگیهای زنانه (آنیما) و هم ویژگیهای مردانه ( آنیموس) دارند. ویژگیهایی چون تعقل ، منطق ، دوراندیشی آنیموسی و ویژگیهایی چون تعهد به روابط با دیگران، توجه به خود و .. ویژگیهای آنیمایی است.
مردان با پرورش ویژگی آنیمایی در خود میتوانند از زندگی لذت بیشتری ببرند و زندگیشان روح بیشتری داشته باشد و ارتباط بهتری با زنان زندگیشان(مادر، همسر و دختر) برقرار کنند.
زنان با پرورش ویژگیهای آنیموسی خود میتوانند در زندگی اقتدار بیشتری داشته باشند و از وابستگی های ناسالم اجتناب کنند و با مردان زندگیشان (پدر، برادر، همسر و پسر) ارتباط بهتری برقرار کنند.
پرورش آنیموس بطور غلو شده در زنان باعث سختگیری و سلطه جویی و پرورش غلو شده آنیما در مردان باعث کاهش اقتدار لازم برای اداره زندگی خود بطور مستقل میشود.
🅾️ سفر قهرمانی
سفر قهرمانی استعاره ای است که نه تنها برای سفر تقویمی و پرورشی در طول زندگی استفاده میشود ، بلکه برای سفرهای کوتاهی که در زمان ترک محیطهای آشنا و جرات کردن و به حوزه جدید و یا جنبه جدیدی از زندگی مان میرویم نیز اطلاق میشود.
برگرفته از کتاب "ژرفای زن بودن "
ترجمه سیمین موحد
گروه روانپزشکی دکتر مهدی قاسمی