دکتر مهدی قاسمی روانپزشک و رواندرمانگر
ترس از صمیمیت
برای رویارویی با زندگی، پیوسته محتاج حمایت زنانهای بودم که در عین التیامبخشی و اخلاص، به طرز ظریقی مطیع و سپاسگزار باشد و این احساس را برایم فراهم آورد که در عین گرفتن، چیزی هم میدهم و در حالی که در حقیقت به او متکی هستم، وانمود کنم که دارم از او پشتیبانی میکنم.
«رومن گاری»
یکی از خواسته های شایع در مردان این است که بدون آنکه از احساساتشان حرف بزنند،دیگران احساسات آنها را درک کنند. بعضی مردها از درخواست زنها برای صداقت و صراحت در مبادلهی عاطفی، احساس تهدید و آشفتگی و تهاجم میکنند و نتیجهی آن فقدان صداقت عاطفی و عدم ابراز احساسات، بهخصوص در ازدواجها، موجب آزار،خشم و درک نادرست میشود.
این نوع از مردها بر حفظ فاصلهی عاطفی پافشاری میکنند و از آنجا که زنها معمولا مشتاقانه احساسات خود را به دیگران منتقل میکنند و مایل هستند حمایت عاطفی را از طرف مقابل دریافت کنند، این مردها تمایلی برای آشکار کردن این مسائل ندارند و همچنان احساسات خود را انکار و فاصلهی عاطفی میان خود و دیگران را حفظ میکنند.
طبیعت یک سری از مردها اینچنین است که نه ایثار کنند و نه بهطور متقابل محبتی دریافت کنند، در صورتی که افراد برای احساس رضایت کامل عاطفی، میبایست هم آن را به دیگران عرضه و هم در مقابل، از دیگران دریافت کنند تا تعادل عاطفی برقرار شود.
این مردها برای آنچه میخواهند بهدست بیاورند با قدرت بیشتری (نسبت به زنها) تلاش و مبارزه میکنند و از طریق فرهنگ و سنت یاد گرفتهاند که به نحوهی نگرش دیگران نسبت به عمل انجام شده حساسیت کمتری نشان دهند و این خود یکی از دلایلی است که مرد را از صمیمیت زیاد میترساند.
مردان خویشتندار
یک سری از مردان که دارای شخصیت خویشتنداری هستند، بیشتر از مردان دیگر نسبت به رابطهی عاطفی و صمیمیت واکنش منفی نشان میدهند. عدم توانایی مرد خویشتندار در انجام دادن کاری بدون هدف، حتی در عشقورزی هم منعکس میشود و در رابطهی زناشویی نیز برای او تنها هدفی که وجود دارد لذت جنسی است. نظر آنها این است که آنان برای علل زیستی یا احساسی به دنبال رابطهی زناشویی نیستند، بلکه با این احساس رشد کردهاند که رابطهی زناشویی مهمترین بخش مرد بودن است.»
«مردان در سالهای اولیهی زندگی میآموزند که پارهای از احساسات خود (پرخاشگری، رقابت، خشم، عیش و خوشی) را ابراز کنند. اینها احساساتی هستند که (تحت کنترل درمیآیند) و هنگام رشد، تمایل جنسی نیز به این فهرست اضافه میشود و ضعف، گیجی، هراس، آسیبپذیری، لطافت، شفقت، تنها اختصاص به دختران و زنان دارد. پسری که هر یک از این احساسات را بروز دهد، به احتمال زیاد مورد تمسخر قرار میگیرد و او را زنصفت یا دختر مینامند و چه چیزی مخربتر از این است.؟
آنها حقیقت را بر احساس ترجیح میدهند. به نظر آنها حقایق منظم هستند و از عهدهی آنها برمیآیند، در حالی که احساسات وهمآور و آشفته هستند. آنها با تأکید بیش از حد بر روی حقایق، از رویارویی با واقعیت مباحث احساسی اجتناب میورزند. به همین دلیل است که میان نیاز به صحبت کردن فقط در مورد حقایق و نیاز به ابراز احساساتشان، گیر افتادهاند و مانند این است که بخواهند متهای را که سرش مربع شکل است در حفرهای گرد فرو کنند.»
این افراد با خود اینگونه تصور میکنند که ممکن است در مقابل ابراز احساسات و گفتن «دوستت دارم» با سکوت مواجه شود و این را برای خود شکستی غیرقابل جبران محسوب می کندد.
در واقع عدم توانایی ابراز احساسات در آنها باعث میشود، در مواقعی که میخواهند احساسات خود را بروز دهند، نه از آنچه در ذهن دارند صحبت میکنند و نه آنچه میگویند، منظور اصلیشان است.
«این مردان برای جبران فقدان رازگویی، خود به خود به راههایی قدیمی متوسل میشوند: یعنی مشاغل پردرآمد، موقعیت اجتماعی غبطهآمیز و توانایی جنسی که به زندگیشان معنا دهد. زمانی که این موفقیتها از دست میروند آنان هیچ منبعی ندارند، لذا امکان آسیب روانی برا آنها متصور است»