۱) شرم و کمالگرایی
اگر در انتظاراتی که پیش روی خود گذاشتهایم تأمل کنیم، کشف خواهیم کرد که درست مانند صحنه رقص ساختگی ، تصوری که از کمال داریم چنان غیرواقعی است که در یک نفر به تنهایی نمیتواند تحقق پیدا کند. کمال ترکیبی از تکهها و قطعات چیزی است که «کامل» ادراک میشود. ما نمیخواهیم در کاری که انجام میدهیم خوب باشیم، ما میخواهیم کامل باشیم. میخواهیم با کنار هم مونتاژ کردن بهترین چیزهایی که میبینیم، به زندگیمان شکل بدهیم.
ایدۀ«مونتاژ به قصد کمال» از کجا آمده است؟ پاسخ، درست پیش روی ماست: شبکۀ شرم.
اگر به همه افراد موجود در این شبکه بنگریم (خانواده، شریک زندگی، دوستان، خودمان، همکاران، اعضای گروه و جز آنها) میتوانیم انتظاراتی را که از ما دارند، شناسایی کنیم. این انتظارات بهویژه در مورد بعضی از مقولات شرم مانند ظاهر، مادری، فرزندپروری، کار و خانواده مشخصتر است.
انتظارات مربوط به این مقولات بسیار اثرگذارند چون بهسرعت خود را بر زندگی ما تحمیل میکنند. در همان روزی که به دنیا میآییم از ما انتظار میرود خوشگل و جذاب باشیم، رشد کنیم، ازدواج کنیم، موفق شویم، مادر شویم، مهارتهای والد بودن را به طور طبیعی داشته باشیم و عضوی دوستداشتنی از خانوادهای بینقص و «همه چیز تمام» شویم.
در این میان، رسانهها موضوع را پیچیدهتر میکنند چون نشان میدهند که کمال قابل دستیابی است و این کار را با بمباران کردن ما با تصاویری انجام میدهند که برای القاء کمال مونتاژ شدهاند. ما به نوزادان خود خیره میشویم و در ذهنمان آیندۀ آنها را مرور میکنیم و دربارۀ تواناییهایشان فکر و خیالپردازی میکنیم. در مقام والدین حتی به خود میگوییم: "هنوز چیزی را خراب نکردهام؛ خانواده من میتواند همۀ اینها را داشته باشد."
این انتظارات در برخی از خانوادهها روشن و با صدای بلند بیان میشوند و در برخی دیگر به طور ضمنی و غیرمستقیم. اما این پیامها صرفنظر از نحوه بیانشان در خانواده، از طریق برنامههایی که در تلویزیون میبینیم، کتابهایی که مطالعه میکنیم، اسباببازیهایی که در اختیارمان قرار داده میشوند، گفتوگوهایی که به گوشمان میخورند و آموزشهای معلمان و همتایانمان هر روز در ما تقویت میشوند. اثرات نیرومند این انتظارات به آسانی در سه موضوع تصویر بدنی، مراقبت و پرستاری، و مادری قابل مشاهدهاند، سه موضوعی که طبق تحقیقات عرصه بروز بزرگترین جدالهای کمالگراییاند.
۲)جدال کمالگرایانه در مقوله تصویر بدنی
مقوله «ظاهر»(appearance) جایگاهی مستقل در کمال گرایی دارد و شامل هر چیزی است که «نمود» ما را شکل میدهد از جمله تصویر بدنی.
در حالی که ظاهر موضوعی کلی است که همه چیز را از تصویر بدنی گرفته تا پوشاک، تناسب اندام و استایل در برمیگیرد، تصویر بدنی که از خود داریم می تواند در پس شرم مربوط به ظاهر قرار داشته باشد.
در حقیقت، ظاهر جسمی از موضوعاتی است که میتواند باعث شرم شود. شرم اندامی به قدری نیرومند است و چنان در روح ما ریشه دوانده است که در واقع بر چرایی و چگونگی احساس شرم در مقولات دیگر از جمله سکس (sexuality)، مادری، سلامتی، پیری و توانایی زنان در ابراز عقیده با اعتماد به نفس اثر میگذارد.
تصویر بدنی یعنی ما دربارۀ اندام خود چگونه فکر میکنیم، چه احساسی داریم و از فیزیک خود در ذهن چه تصویری داریم. متأسفانه تصورات، فکرها و احساسات ما با ظاهر واقعی ما ارتباط چندانی ندارند. اغلب، تصوری را که از بدنمان داریم با تصوری که از اندام ایدهال داریم مقایسه میکنیم.
وقتی از بدنمان بدمان میآید و آن را ارزشمند نمیدانیم، شرم میتواند به طور اساسی در نوع بودن ما تغییر ایجاد کند و رویکرد ما را نسبت به دنیا تغییر دهد. زنی را مجسم کنید که در جمع ساکت میماند چون میترسد دندانهای به هم ریخته و جرمگرفتهاش باعث شوند مردم در ارزش کارهایش تردید کنند یا آن زنی را که از چاق بودن متنفر است چون ناچار است با مردم مهربانی کند تا در مورد وزنش حرفهای ظالمانه نزنند.
شرم اندامی مانع لذت بردن از رابطه جنسی میشود یا آنها را وامیدارد که وقتی تمایلی به برقراری رابطه ندارند به آن تن دهند؛ چون خود را به لحاظ فیزیکی ارزشمند نمیدانند.
ما اغلب، تصویر بدنی را به لاغر و جذاب بودن محدود میکنیم ولی باید بدانیم که تصویر بدنی چیزی بیش از آن است.وقتی اندام خود را خوار میشماریم و از آن متنفر میشویم به این دلیل که انتظارات ما را برآورده نمیکند، در واقع خود را تکه تکه میکنیم و از تمامیت خود دور میشویم، از خود واقعیمان.
نمیتوان دربارۀ شرم و تصویر بدنی حرف زد و از اندام بارداری چیزی نگفت. در دوران بارداری، اندام مراحلی را طی میکند که هر یک به شیوه خود قابلیت شرمزایی دارد.
*نخست، با بدنی روبهروییم که میخواهد باردار شود.
*دوم، با بدن باردار روبهروییم.
در سالهای اخیر آیا هیچ تصویر بدنیای بوده است که از این مورد، بیشتر بهرهبرداری شده باشد؟ اشتباه نکنید.
اینکه شگفتیهای بدن باردار کندوکاو شودو رسوایی و شرم ناشی از بزرگ شدن شکم در آن دوران از بین برود، خطا نیست ولی تصویر روتوش شده، کامپیوتری و شرمزاتری را نشان ندهیم که برای زنان قابل دستیابی نباشد. هنرپیشههایی را نشان ندهیم که فقط هفت کیلو اضافه کردهاند و ترکهای پوست شکمشان روتوش شده است. در عکسها از واقعیتهایی که بیشتر زنان در دوران بارداری با آن دست و پنجه نرم میکنند، خبری نیست.
و در آخر، نوبت به بدن زایمان کرده میرسد. زنان گاهی احساس اندوه، زیان، خشم و ترس می کنند. زنان علاوه بر اضافه وزن، هموروئید و پوستهای ترک خورده، با تغییرات واقعی و دائمیای که بیشترمان پس از بارداری و زایمان آنها را تجربه میکنیم در جدالاند.
و باز هم رسانهها منابعی بسیار قویاند که انتظارات مربوط به تصاویر بدنی پس از بارداری را به وجود می آورد.از زنان انتظار می رود که یک هفته بعد از زایمان، همان لباسهای قبل (شلوار جین فاق کوتاه، تیشرتِ شکملخت) را بپوشیم یک کیفِ پوشک گران قیمت را روی شانه بیاندازیم و نوزادمان را برداشته، همه جا با خود ببریم؛ انگار نوزادمان هم یکی از همان پرطرفدارترین لوازم جانبی سال است.
۳)کمالگرایی و مادري
در برخی جوامع انتظارات مادری لایه های بسیاری دارد از جمله انتظارات مربوط به سن مادرشدن (اینکه چه سنی زیادی جوان یا زیادی پیر است) و جنسیت نوزاد (انگار تعیین جنسیت در اختیار مادران است). وقتی زنان به سن مورد قبول جامعه برای مادر شدن میرسند احساس میکنند که باید از خود در برابر انتظارات مادری دفاع کنند. زنان پیوسته با این پرسشها مواجه میشوند که چرا ازدواج نکردهاند و اگر ازدواج کردهاند چرا بچهدار نشدهاند. حتی از زنان متأهلی که یک بچه هم آوردهاند، پرسیده میشود چرا دومین بچه را نیاوردهاند. زنانی که چهار یا پنج بچه دارند باید توضیح دهند که چرا آن همه بچه آوردهاند.
به نظر میرسد که شرم مادری با دختران و زنان زاده میشود. افزون بر این انتظار اجتماعی که مادری را تعریفکننده زنانگی میداند، انتظارات خدشهناپذیر دیگری هم وجود دارند که ویژگیهای مادر خوب را تعیین میکنند. در حوزه مادری نیز ویژگیهای کیفی مطلوب و نامطلوب یا ناخواسته وجود دارند. جالب این است که شناخته شدن بهعنوان کسی که «زیادی تلاش میکند» یک ویژگی ناخواسته نه فقط برای مادری بلکه برای همۀ حوزههای این مقوله است. ما کمال می خواهیم اما نمی خواهیم که دیگران فکر کنند که برای رسیدن به آن تلاش میکنیم. ما میخواهیم کمال به نحوی خود به خود تحقق پذیرد.
ما میخواهیم زیبارویانی طبیعی و مادران و والدینی ذاتاً خوب باشیم. و دلمان میخواهد خانوادههایمان به طور طبیعی افسانهای باشند.
به عایدات حاصل از فروش محصولات زیبایی توجه کنید که "ظاهری طبیعی" را وعده میدهند و بعد از مصرف آن محصولات دلمان میخواهد بشنویم که: "انگار نه انگار که کاری کرده" یا "قیافه طبیعیاش این است."( کسی متوجه آرایش ما نشود)
کامل نبودن شرمزاست و تلاش سخت برای دستیابی به کمال هم شرمزاست." در عصرِ ارضا شدن فوری و طلب شهرت برای شهرت، بهسادگی میتوان فهمید این طرز فکر که کافی است چیزی را واقعاً بخواهیم تا آن چیز یکدفعه درمقابل ما ظاهر شود، دامی است که در آن گرفتار شدهایم.
وقتی باورمان این است که موفقیت باید بدون تلاش به دست بیاید، هم خود را در معرض شرم قرار میدهیم و هم تلاش کسانی را که میکوشند کمال گرا نباشند، کمفروغ میکنیم. در این صورت، به بخشی از شبکۀ شرم خود و شبکه شرم زنانِ دیگر تبدیل میشویم.
چندبار این انتظار که اداره خانواده و مادری نباید کار سختی باشد، باعث شده است تلاشهای کسی را بیارج کنیم؟ ازدواج، فرزندپروری، سلامتی، پیشرفت شغلی و مادری هر یک به تنهایی کار بسیاری میطلبد و تلاش برای ایجاد توازن بین نیازهای این پنج حوزه میتواند چالشهایی تعیین کننده برای زندگی ما باشد.
ما باید انتظارات خود را واقعیتسنجی کنیم. اگر نمیتوانیم در عرض یک هفته کاری بزرگ انجام دهیم.به این معنا نیست که فردی ناتوان هستیم. باید همیشه به یاد داشته باشیم که پشتوانه هر فردِ "ذاتاً مستعد" معمولاً کارِ بسیار، از خودگذشتگی و تعهد است.
۴)نقش سلبریتی ها در کمالگرایی
ترس و شرم ناشی از معمولی بودن
شیفتۀ فرهنگ سلبریتی ها بودن وسواسی ویرانگر و ناشی از کمالگرایی است. ما درمانده و ناچار، مجلهها را زیرورو میکنیم تا از همۀ جزئیات محرمانۀ زندگی ستارههای محبوب یا منفورمان خبردار شویم، تا بفهمیم کدام یک وزن کم کردهاند، چگونه خانههایشان را تزیین میکنند، چه میخورند، به سگهایشان چه غذایی میدهند و.... تا همان چیزهایی را بخوریم، بپوشیم، داشته باشیم...
ما میخواهیم در زندگی آنان سهیم شویم چون باور داریم از این طریق به کمالی که در جستوجویش هستیم نزدیکتر میشویم. سلبریتی ها همچنین ما را به امتیاز حسرتبرانگیز دیگری نزدیکتر میکنند: مد روز بودن.
اهمیت مطابق مد بودن را نباید دستکم گرفت.
بسیاری از افراد، از هجده تا ، هشتاد ساله، صادقانه اقرار میکنند که وقتی قدیمی یا از مد افتاده به نظر میرسند چقدر از نظر عاطفی برایشان دردآور است و نیز تلاششان برای طبق مد به نظر رسیدن، بعضاً چه عواقب خانمانسوزی برای آنها داشته است.
ما باید خانوادههایمان را بازسازی کنیم، و هوشمندانه از تهدید واقعی خانواده توسط رسانهها محافظت کنیم. رسانهها اجتماع جدید ما را شکل میدهند، اجتماعی که بسیار کمتر از زندگی واقعی گوناگونی دارد: "ما سلبریتی ها را میشناسیم اما آنها ما را نمیشناسند. اجتماع جدید ما محله سلاموعلیکی (محله روابط متقابل) نیست که قبلاً داشتیم. اگر در یک صبح زمستانی باتری ماشین از کار بیافتد، هیچ سلبریتی ای به کمک ما نمیآید. اگر پدر، کارش را از دست بدهد رئیس جمهور برایمان خواروبار نمیآورد.
این رابطههای یک طرفه نوع جدیدی از تنهایی را خلق کردهاند؛ تنهایی کسانی که به جای رابطه با اشخاص واقعی با نقابها رابطه دارند."
مشکل دیگر علاوه بر پرورش کمالگرایی و تنهایی (که در بسیاری موارد با هم مرتبطاند) این است که ما با ساعتها تماشای جزئیات رفتوآمد سلبریتی ها آگاهانه یا ناآگاهانه زندگی خود را با زندگی آنها مقایسه میکنیم.
فرهنگ ما بهسرعت مردان و زنان آرام، معمولی و سختکوش را کنار میگذارد. در بسیاری از موارد، معمولی (ordinary) را با خستهکننده یکی میانگاریم و حتی خطرناکتر مترادف شدن معمولی با «بیمعنی» است یکی از بزرگترین پیامدهای فرهنگیِ بیارزش دانستن زندگیمان نرمش نشان دادن در مقابل کارهایی است که مردم میکنند تا به وضعیت خارقالعاده برسند.
پرسش این است که در تلاش برای معمولی نبودن و خارقالعاده شدن چه چیزی قربانی میشود؟ با کاربرد مؤلفههای شرمتابآوری میتوانیم دربارۀ ترسی که از فشارهای فرهنگی داریم و آسیبپذیریمان در مقابل آنها بیشتر بیاموزیم. آگاهیورزی نقادانه کمک میکند اجتماع رسانهای را که بخشی از زندگی ما شده است، بیشتر بشناسیم.
۵)ترس از حرف زدن درباره آسیبپذیری خود
اگر میخواهیم چیزهایی را که باعث میشوند انسان باشیم بشناسیم و بپذیریم (از جمله نقصها و زندگیهای معمولیمان)، باید آسیبپذیری خود را قبول کنیم. این کار بس دشوار است زیرا ما از آسیبپذیر بودن میترسیم. و آسیبپذیری را معادل ضعف میدانیم و در فرهنگ ما چیزی ترسناکتر از ضعیف بودن نیست.
در سخنان افرادی که دربارۀ ترسشان از آسیبپذیرشدن حرف میزدند، این جمله مشترک است: "نمیخواهم مشکلاتم را با کسانی در میان بگذارم که بعدها از آن بر ضد من استفاده کنند." وقتی از آسیب-پذیری یا ترس ما به عنوان توهین، اهرم فشار در مذاکره یا خوراکی برای شایعهپراکنی بر ضد ما استفاده شود، حرف زدن درباره آسیبپذیری و ترسمان بسیار دردناک میشود.
خماری آسیبپذیری
خماری آسیبپذیری مستقیماً به ترس ما از آسیبپذیری ارتباط دارد و متأسفانه بیشترمان آن را تجربه کردهایم. همۀ ما در موقعیتهایی بودهایم که دوستی، همکاری یا قوم و خویشی در کنار ما بوده است و ما اشتیاق بسیاری برای برقراری ارتباط با او داشتهایم. بهرغم ترسمان، فشار یا نیازی برای در میان گذاشتن نکتهای مهم در وجود ما شعله میکشد و پیش از آنکه بفهمیم چه کردهایم، همه چیز را بیرون ریختهایم. همه چیز را به او / آنها گفته و عمیقترین آسیبپذیریمان را در میان نهادهایم.
ساعتی، روزی یا هفتهای بعد که احساس پشیمانی بر ما چیره میشود با خود میگوییم: "آه خدای من! چرا به او این را گفتم؟ اکنون دربارۀ خانوادۀ من چه فکری خواهد کرد؟ به چه کسی راز مرا خواهد گفت؟"
این خماری آسیبپذیری است.
البته خماری آسیبپذیری همگانی است. وقتی دربارۀ به اشتراک گذاشتن اطلاعات حرف میزنیم، خوب است که بدانیم بیشترمان میتوانیم آدمهای مناسب، زمان مناسب و راه و رسم درست این کار را تشخیص دهیم. اما، واقعیت این است که بیشتر ما به کسانی رو میآوریم و در مورد وجوه آسیبپذیرمان با ایشان درد دل میکنیم که به خوبی نمیشناسیم. "وقتی قرار است از آسیبپذیریمان با کسی حرف بزنیم، عاقلانه است که به خود فرصت بدهیم و از خود بپرسیم آیا کسی دیگر هست که شایسته شنیدن داستان ما باشد و بسنجیم که در بیان مسئله حساسمان چقدر احساس راحتی و امنیت میکنیم." ما میخواهیم به کسی اعتماد کنیم که درد ما را انکار نکند، دست کم نگیرد، یا بر عکس بر مشکل ما بیش از اندازه و بیفایده تمرکز نکند. نمیخواهیم ناامید شویم و دیگران دلشان به حال ما بسوزد. نیز نمی خواهیم از رازهای مهم ما بر ضدمان استفاده شود.