افراد زیادی با حس شرم از بیماری اعصاب و روان خود درگیر هستند که خوب با توجه به وجود استیگما (اَنگ) موجود در جامعه ؛ این موضوع قابل درک است.
سوال این است که آیا افراد از ابتلا به بیماری تیروئید یا بیماری روماتیسمی نیز دچار شرم میشوند؟
یک سری افسانه در مورد اختلالات روانپزشکی وجود دارد که گویا این "انتخاب" فرد هست: اینکه افسردگی فقط یک "احساس بد" میباشد؛ اینکه اضطراب فقط به معنی "نگرانی" است؛ اینکه اختلال خوردن فقط به معنی "تمایل به لاغرشدن" و یا "یکنوع رژیم غذایی سخت" است. در حالیکه این عقاید افسانهای با واقعیت موجود فاصله دارند. هیچ کس انتخاب نمیکند که با افکار خودکشی درگیر شود، هیچکس نمیخواهد اینقدر حس ناتوانی داشته باشد که صبح نتواند از رختخواب بلند شود، هیچ کس نمیخواهد با اضطراب شدید و افکار ثابت پیرامون غذا و وزن درگیر باشد.
توجه داشته باشید که بیماری اعصاب و روان، "انتخاب" فرد نمیباشد، همانطور که بیماری های جسمی، انتخاب ما نیستند.
مسئله شرم از بیماری اعصاب و روان در تمامی جوامع، متاسفانه، فراگیر است. به این معنی که علائم این اختلالات علائمی تهدید کننده و آزار دهنده محسوب میشوند. هرگاه فرد آنقدر شجاع باشد که بیماری خود را آشکار کند یا به عنوان بیمار روانپزشکی بستری شود، از طرف اجتماع مورد تبعیض و محرومیت قرار می گیرد. در یک مطالعه در انگلیس مشخص شد بیشترین باور در مورد بیماران مبتلا به اختلالات روانپزشکی این است که این افراد خطرناک هستند!
(استیگمای اجتماعی)
علت استیگمای اجتماعی چیست؟
این بیماران به شکل متفاوتی درمان میشوند، زمان بستری از سایر بیماران جدا میشوند و این مدل درمان سبب این اشتباه میشود که آنها غیرقابل پیش بینی تر از سایر افراد هستند.
برخی عقاید قدیمی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه مثلا این بیماریها در اثر تملک شیطان یا وجود جن در روح فرد است. چنین باورهای ابتدایی توضیح میدهد که علت چنین واکنشهایی مثل ترس و جداسازی، احتیاط و تبعیض نسبت به بیماران چیست.
نقش رسانههای عمومی: آنها معمولا نقش مهمی در دامن زدن به کلیشههای رایج در مورد بیماران روانپزشکی دارند. مثلا در نظر بگیرید تظاهر یک بیمار اسکیزوفرنی اغلب در فیلمهای سینمایی یک کلیشه ثابت، با اطلاعات غلط در مورد علل و درمان آن است.
یک تحلیل در مورد فیلمهای انگلیسی زبان بین سالهای 1990 تا 2010 نشان داد فیلمهایی که در آنها حداقل یک کاراکتر اسکیزوفرنیک وجود داشته، بیشترین مشکل کاراکتر مزبور رفتارهای خشونت آمیز (بیشتر به شکل دیگرکشی و یا خودکشی) بوده است.این کلیشه منفی که در اکثر فیلمهای امروزی مشترک است، مطمئنا" سبب تقویت عقاید منفی و استیگما میشود.
چرا استیگما (اَنگ زدن) موضوع مهمی است؟
این مسئله سبب رویکردهای تبعیض آمیز و محروم کننده نسبت به بیماران اعصاب و روان می شود و تاثیرات آن روی بیماران شامل موارد زیر میباشد:
جداسازی و حمایت اجتماعی ضعیف
کیفیت زندگی پایین تر
کاهش اعتماد به نفس
تاثیرات مضر بر نتایج درمانی (ممانعت از بهبودی کارآمد و موثر)
بروز استیگمای درونی : فرد بیمار مسئله استیگما را درونی میکند و به این نتیجه می رسد که به علت بیماریاش با دیگران فرق دارد. پیامد چنین تفکری، ضعف در موفقیتهای شغلی و انزوای اجتماعی بیشتر است.
چطور استیگما را کاهش دهیم؟
قدم اول آگاهی از استیگمای سلامت روان است و اینکه چطور موجب رنج بیماران میشود. باید آگاهی فردی و اجتماعی افزایش پیدا کند و با کلیشههای تکراری منفی (به خصوص آنها که در رسانه ها به تصویر کشیده میشوند) مبارزه کرد.
تهیه مطلب در وبلاگ، ویدئو، آگهی تبلیغاتی برای کاهش استیگما و کمک به افزایش آگاهی جمعی، از جمله روشهایی است که میتوان به کار برد. در انگلستان کمپین "وقت تغییر رسیده" با همکاری جمعیت خیریه و وزارت بهداشت بزرگترین برنامه اَنگ زدایی را آغاز کرده است.
از متدهای تاثیر گذار دیگر، توجه به بهبود ارتباطات درون گروهی و اقداماتی در جهت کاهش تبعیض بین بیماران و سایرین می باشد.
هرچند انجام این راه حلها، به اندازه گفتنشان، ساده نیستند.
برای کاهش استیگمای درونی (شخص) باید به بیماران اطمینان داد : "شما مقصر بیماری خود نیستید، شما برای دوستان و افراد خانواده خود خسته کننده نیستید، شما نیاز به حمایت دارید. زمانی که دارید با بیماری خود دست و پنجه نرم می کنید، باید از اطرافیان خود کمک بگیرید و این درخواست کمک نشانه ضعف نیست.
ما نمی توانیم آرایش مغزی خود را انتخاب کنیم و مبارزه با این بیماریها میتواند فوق العاده سخت باشد.