باج‌گیری عاطفی

اکثر ما در زندگی‌مان کسی را داریم که چون نمی‌خواهیم در روابطمان با او دچار مشکل شویم در مقابلش کوتاه می‌آئیم؛ یا اینکه مرتبا با او درگیر هستیم چون از فشاری که او به ما می‌آورد تا کار خاصی را انجام بدهیم خوش‌مان نمی‌آید. این شخص می‌تواند همسر، فرزند یا همکار ما باشد.

رفتار یک باج‌گیر عاطفی با شما به این صورت است که در واقع می‌گوید: «اگر خواسته من را انجام ندهی دچار مشکل خواهی شد.» از آنجایی که آنها ما را خوب می‌شناسند از اطلاعاتی که در مورد نقاط ضعف ما دارند استفاده می‌کنند تا ما را وادار کنند کاری را که می‌خواهند برایشان انجام بدهیم. در یک رابطه سالم و عادی یک داد و ستد متعادل وجود دارد. یعنی بعضی اوقات ما به خواسته‌هایمان می‌رسیم و بعضی اوقات هم طرف مقابل به خواسته‌هایش می‌رسد. ولی باج‌گیر عاطفی فقط به فکر خواسته‌های خودش است و برایش مهم نیست که آیا ما هم در رابطه با او به خواسته‌هایمان می‌رسیم یا خیر.

باج‌گیران عاطفی احساس «ترس، وظیفه و گناه» را در ما ایجاد می‌کنند که باعث می‌شود بعضی اوقات واقعا نتوانیم تشخیص بدهیم که چه رفتار نادرستی با ما دارند. وقتی احساس ترس و روانپزشک گناه به ما دست می‌دهد اغلب به نظر می‌رسد که مشکل از ما است نه کسی که باج‌گیری می‌کند.

اگر همسر‌، همکار، دوست یا یکی از اقوام شما به کار‌های زیر دست می‌زند احتمالا شما هدف بالقوه باج‌گیری عاطفی هستید:
تهدید می‌کند که اگر با او همراه نشویم برایمان مشکلاتی درست خواهد شد؛ از جمله به پایان رسیدن رابطه.
می‌خواهد به شما بفهماند که مشکلاتش به خاطر عدم همکاری شما است.
در مقابل انجام دادن کاری که از ما می‌خواهد وعده‌های بزرگی می‌دهد که هرگز آنها را عملی نمی‌کند.
افکار و احساسات ما را در مورد خاصی نادیده می‌گیرد یا اهمیت زیادی برایشان قائل نمی‌شود.
اگر به خواسته‌اش عمل نکنیم به ما می‌گوید که به نوعی آدم بدی هستیم.
اگر ما خواسته‌اش را بپذیریم از پول و محبت به عنوان پاداش استفاده می‌کند و اگر نپذیریم از دادن پول یا ابراز احساسات به ما خودداری می‌کند.
اغلب هر‌چه بیشتر ما در مقابل تقاضاهای باج‌گیران عاطفی مقاومت کنیم سه مورد ذکر‌شده را بیشتر در روابطشان با ما وارد می‌کنند. از آنچه که اتفاق می‌افتد مبهوت و خسته می‌شویم ولی احساس می‌کنیم که نمی‌توانیم قاطعانه تصمیم‌گیری کنیم. آیا این ما هستیم که غیرمنطقی رفتار می‌کنیم؟

شش مرحله باج‌گیری عاطفی به صورت زیر می‌باشد:
فرد باج گیر تقاضایی را مطرح می کند.
فردی که هدف باج‌گیری است مقاومت می‌کند. فرد باج‌گیر فشار می‌آورد. مثلا می‌گوید: «من فقط خیر هر دومان را می‌خواهم.»، «منو دوست نداری؟»
وقتی طرف مقابل به مقاومت ادامه دهد، فرد باج‌گیر تهدید می‌کند، مثلاً می‌گوید: «اگر شما نمی‌توانید این کار را بکنید پس شاید ما باید دنبال کس دیگری باشیم.»
و در نهایت فردی که هدف باج‌گیری قرار گرفته است تسلیم می‌شود چون نمی‌خواهد رابطه‌اش با باج‌گیر به خطر بیفتد.

تکرار؛ فرد باج‌گیر می‌بیند که این الگو موثر بوده در نتیجه زمینه برای سواستفاده‌های بعدی فراهم می‌شود.
مهم‌ترین مرحله، مرحله آخر است، چون فرد باج‌گیر در این قسمت متوجه می‌شود هر کاری که برای تسلیم ما انجام داده کارساز بوده است. او برای سو‌استفاده کردن از ما الگوی مناسبی را کشف می‌کند و ما قربانی می‌شویم.

در ذهن باج‌گیر چه می‌گذرد؟

چرا برای کسانی که باج‌گیری می‌کنند تا این اندازه اهمیت دارد که حتی وقتی ما مخالفت می‌کنیم به قیمت تنبیه کردن ما به هدفشان برسند؟ این دسته از افراد معمولا انسان‌های ناامیدی هستند که احساس می‌کنند به منظور رسیدن به چیزهایی که برایشان ارزش حیاتی دارد باید دست به اقدامی جدی بزنند. معمولا افراد متاهل حیرت می‌کنند که همسرشان ناگهان تا چه اندازه سخت‌گیر می‌شود و تصمیمات تعصب‌آمیز، جایگزین تفاهم عادی در روابط صمیمانه‌شان می‌شود.

آدم‌هایی که مرتبا به ما می‌چسبند، عصبانی می‌شوند یا دائم ما را امتحان می‌کنند باج‌گیر هستند و می‌خواهند با این روش خودشان را در مقابل هر نوع ضرر و زیانی بیمه کنند. هر چند ممکن است این احساس را در ما ایجاد کنند که گویی این ما هستیم که اشتباه می‌کنیم ولی بیشتر این احتمال وجود دارد که مشکلی که در گذشته برای این افراد ایجاد شده بود همچنان باقی مانده باشد و آنها را آزار بدهد.

آدم‌های باج‌‌گیر فکر می‌کنن اگر ما را تنبیه کنن نظم را حفظ کرده‌اند یا درسی به ما داده‌اند. آنها موضع‌ انعطاف‌ناپذیری دارن زیرا این باعث می‌شه احساس بهتری داشته باشند. ولی تنبیهی که آنها اعمال می‌کنند عواقب ناخواسته‌ای دارد و آنها را به هدفشان نمی‌رساند.

 

کسی که مورد باج‌گیری قرار می‌گیرد به جای اینکه در اثر تنبیه در مسیر مورد نظر فرد باج‌گیر قرار بگیرد از او متنفر و به کلی رویگردان می‌شود.

 

اکثرباج‌گیری‌ها در قالب نیاز یا احساس تملک ظاهر می‌شوند. مثلا اگر ما مجبور باشیم به یک ماموریت کاری برویم یا تصمیم بگیریم که آخر هفته‌ها در یک دوره‌ آموزشی شرکت کنیم، همسرمان احساس گناه شدیدی را در ما ایجاد می‌کند و به ما نشان می‌دهد که وقتی نیستیم تا چه اندازه احساس تنهایی و افسردگی می‌کند.

 

بهطور طبیعی ما با او همدردی می‌کنیم همدردی ما فقط باعث می‌شود سو‌استفاده او از ما بیشتر شود. برای اینکه سلامت روحی‌مان را حفظ کنیم باید حد و مرزی را تعیین کنیم و بفهمیم که آنچه ما می‌خواهیم انجام بدهیم کاملاً عادی است و این خواسته‌ او است که غیرمنطقی است، حتی اگر این خواسته از سوی کسی باشه که به او علاقه داریم.

 

 باج‌گیری عاطفی انواع مختلفی داره. بعضی از باج‌گیر‌ها تهدید‌های خشنی می‌کنند، بعضی‌هایشان به ما نشان می‌دهند که اگر درخواست‌شان را نپذیریم چه عواقبی را باید تحمل کنیم، بعضی‌ از آنها هم هستند که «روش سکوت» را در پیش می‌گیرند تا ما بفهمیم که از ما چه می‌خواهند و سپس به منظور بازگرداندن رابطه به شکل سابق، مجبور شویم آنچه را که می‌خواهند به آنها بدهیم.

 

هر‌چه رابطه ما با یک فرد باج‌گیر نزدیک‌تر باشد آسیب‌پذیری‌مان در مقابل او بیشتر خواهد بود. کمتر کسی در بین ما پیدا می‌شود که به راحتی در مقابل تهدید تحریم مالی، طلاق یا نهایت عصبانیت یا حتی تنبیه فیزیکی بتواند موضع خود را حفظ کند. 

یک مورد پیچیده‌تر هم وجود دارد مثلا: چه کسی می‌تواند به راحتی درخواستی را که به این شکل مطرح شده باشد رد کند: «منو دوست نداری؟» دختری که در دوره حساس ترک اعتیاد به سر می‌برد، می‌داند که برای خرید خانه می‌تواند از مادرش پولی قرض بگیرد چون می‌تواند مادرش را تهدید کند و بگوید: «اگه به من کمک نکنی بر می‌‌گردم سر جای اولم.»

 

در هر حال به یاد داشته باشید که باج‌گیری عاطفی طوری انجام می‌شه که فکر کنید «ظاهرا مشکل از شما است و احساس می‌کنید که مشکل از شما است ولی در اکثر موارد مشکل، هیچ ارتباطی به شما ندارد.

 

باج‌گیری از احساسنا‌امنی‌ فرد باج‌گیر ناشی شده و به این منظور انجام می‌شود که به با‌ج‌گیر امنیت ببخشد.»

دکتر مهدی قاسمی

نویسنده: دکتر مهدی قاسمی

روانپزشک و رواندرمانگر

مشاهده سایر مطالب دکتر مهدی قاسمی
نظرات کاربران
 
 
   
دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی