دنیای مطلوب از دیدگاه تئوری انتخاب

ما ادراکاتمان را از دنیای واقعی یا واقعیت می‌دانیم و فرض ما این است که دنیا برای همه ما یکسان است، اما هیچ دو نفری واقعیت بیرونی را یکسان درک نمی‌کنیم، بخش قابل توجهی از واقعیت را آنگونه که دوست داریم دریافت و ادراک می‌کنیم. خوش بينها و بدبین‌ها در دنیای واحدی زندگی می‌کنند.
براساس تئوری انتخاب دليل ادراکات متفاوت ما از واقعیت، دنیای مهم دیگری مربوط است که خاص هرکدام از ماست و آن را دنیای مطلوب می‌نامیم.
هر کسی به فاصله کمی از تولدش شروع به خلق آن دنیا در حافظه‌اش می‌کند وتمام طول عمر باز آفرینی آن را ادامه می‌دهد، از گروه کوچکی از تصاویر خاص تشکیل شده است که بیش از هر چیز دیگری می‌شناسیم.

این تصاویر سه مقوله مشخص را در بر می گیرند:
1. افرادی که بسیار دوست داریم با آنها باشیم.
۲. چیزهایی که بسیار دوست داریم داشته باشیم و تجربه کنیم.
٣. ایده‌ها یا باورهایی که بر بخش بزرگی از رفتار ما حاکمند.
(اشیاء و اماکن و حتى توقعاتی که ما از روابط، اتفاقات، اشیا و افراد در ذهن خود داریم و می‌سازیم.)
بسیاری از ما چیزی در باره نیازهای اساسی خود نمی‌دانیم. آنچه می‌دانیم چگونگی احساس ماست؛ این که چه احساسی داریم و اینکه همیشه می‌خواهیم احساس بهتری داشته باشیم.
دنیای مطلوب با ما حاوی دانش و معلوماتی است که بیشترین اهمیت را برای ما دارد.
هر چقدر تلاش کنیم، باز هم نمی‌توانیم درجه اهمیت معلومات را انکار کنیم.
آنچه در باره اش اظهار نظر می کنیم در دنیای مطلوب ما باشد برای ما مهم است. در طول شبانه روز ذهن ما بين تصاویر موجود و دنیای مطلوب می‌چرخد و نمی‌توانیم آنها را از ذهن خود خارج کنید. برخی از این تصاویر عبارتند از: منزل جدیدی که برای خریدش پول پس‌انداز می‌کنیم، شغل جدیدی که خواهان آن هستیم، نمره بالایی که برای آینده ما اهمیت دارد، کسی که قصد داریم با او ازدواج کنیم.
برای بسیاری از ما این دنیای مطلوب همان مدینه فاضله یا شهر آرمانی است؛ مکانی که اگر می توانستیم در آنجا مستقر شویم احساس خوبی پیدا می‌کردیم.
هرگاه موفق شویم یکی از تصاویر این دنیای مطلوب را ارضا کنیم یا به بیانی دیگر به یکی از این تصاویر عینیت بخشیم، برایمان بسیار لذت بخش خواهد بود و اگر موفق نشویم به آن برسیم برایمان ناراحت کننده خواهد بود.
طبیعی است که دنیای کیفی هر یک از ما با دیگران فرق دارد.
در یک خانواده، ممکن است شغل و تحصیلات بخشی از دنیای کیفی کودکان باشد و در خانواده دیگری ممکن است آرامش ومحبت وامنیت دنیای مطلوب کودک را به وجود آورد.
اگر می‌دانستیم که چنین دنیایی در درون هر کدام از ما وجود دارد و نقش بسیار مهم آن را در زندگی می‌دانستیم، خیلی بهتر از این ها می‌توانستیم با یکدیگر کنار بیاییم.( کتاب تئوری انتخاب ویلیام گلسر)

ما چیزی را واقعیت می‌دانیم که اکثر مردم یا افراد بانفوذ می‌گویند و در نهایت چه دیگران با ما موافق باشند چه مخالف، ما واقعیت را به گونه‌ای تعریف می کنیم که بیشتر مناسب حالمان باشد. یعنی اگر در دنیای مطلوب من و شما درباره موضوع مورد بحث، تصاویر متفاوتی وجود داشته باشد. ممکن است درباره آنچه در جهان واقع رخ می‌دهد نتوانم هرگز با شما موافقت کنم.
در عمل باید چیزی به نام دنیای واقعی وجود داشته باشد که ما بخش عمده‌ای از آن را یکسان ویک جور می‌بینیم. در غیر این صورت درست مثل این می‌ماند که هر یک از ما در برج عاج زندگی کنیم و آنگاه چنان آشوب و هرج و مرجی برپا می‌شود که هرگز نمی‌توانیم با یکدیگر کنار بیاییم و کاری را به انجام برسانیم. 
همچنان که برای ارضای نیازهای خود تلاش می‌کنیم، به طور مداوم جهان مطلوب خود را خلق و بازآفرینی می‌کنیم. اگر به دنبال قدرت زیاد باشم، سیاست را در دنیای مطلوب خود قرار میدهم. اگر همه آنچه می‌خواهم حفظ بقا و زنده ماندن باشد اسکروج را الگوی رفتار خود قرار می‌دهم. اگر آزادی بر تصاویر دنیای مطلوبم حاکم باشد، می‌توانم یک قایق کوچک بخرم و با خشنودی تمام به تنهایی در دریا سفر کنم. اگر رابطه جنسی بیشتری می‌خواهم ممکن است همسر اكنونی‌ام را رها کنم و به دنبال همسر دیگری بگردم تا تصور دنیای کیفی‌ام که از همسر مطلوب دارم با همسری که دارم بیشتر مطابقت کند.
🔳 احساس خوب امری پیچیده است زیرا همواره دو نوع متفاوت از تصاویر لذت بخش دارد. 
▫️ یک لذت که آن را شادمانی یا خشنودی می‌نامیم و به این معناست که اگر شما ناشاد یا ناخشنود باشید تلاش می کنید تا یکی از تصاویری که دربردارنده نزدیکی و صمیمت شما با کسی دیگر است را ارضا نمایید. افراد خشنود حداقل عده‌ای از افرادی را که دوستشان دارند، اعضای خانواده یا دست کم یک دوست، در دنیای مطلوب خود دارند.
▫️ اما بسیاری از افراد، شخصی را که بتوانند به او اعتماد کنند و از بودن با او لذت ببرند پیدا نکرده اند. این افراد ممکن است در گذشته طرد شده یا مورد سوءاستفاده قرار گرفته باشند و بدین جهت از احساس خشنودی و رضایتمندی از روابط انسانی مأیوس شده باشند. این گونه افراد در بسیاری از موارد متوجه می‌شوند راههای دیگری برای لذت بردن بدون داشتن رابطه با دیگران وجود دارد. آنها برای احساس شادی، تصاویر لذت بدون حضور افراد، مثل تصویر خشونت، مواد مخدر و رابطه جنسی بدون عشق را جایگزین تصاویر لذت باحضور افراد در دنیای مطلوب خود می‌کنند. با انجام این کار بیش از پیش از افراد و خشنودی فاصله می گیرند و مشکلشان وخیم‌تر می شود. اگرچه تنهاتر می‌شوند، کم تر می توانند بپذیرند که خودشان مردم را طرد کرده اند و بیشتر خودشان را متقاعد می‌کنند که دیگران آنها را طرد کرده اند. بسیاری از آنها دولت یا دیگران را که با آنها متفاوتند سرزنش می کنند.
اگر این افراد مرد باشند، اغلب نسبت به زنان ابراز تنفر می‌کنند و از تحقیر آنان لذت می برند. چون به لحاظ جنسی به زنان نیازمندند و دوست دارند خود را آدم های بزرگی جلوه دهند که به هیچ کس نیازی ندارند.

وقتی افرادی که قصد کمک به آنها را داریم فقط تصاویر ضداجتماعی را در دنیای مطلوب خود دارند تنها راه توفيق ما آنست که با آنها رابطه برقرار کنیم و وارد دنیای مطلوبشان شویم. در مورد کودکان هر چه بیشتر از تنبیه استفاده کنیم کاری اکثر مردم آن را درست می پندارند از آنچه می خواهیم به دست آوریم دورتر می‌شویم. 
همه ما در دنیای مطلوب خود به آدم‌های خشنود و حمایتگر نیاز داریم وگرنه هیچ پیشرفتی حاصل نخواهد شد.
این وظیفه والدین معلمان و‌ کارفرمایان و‌ یا مدیران است که چنین نقشی ایفا کنند. بسیاری از معلمان و رؤسا نمی‌دانند و درک هم نمی کنند که تا چه اندازه لازم است با افرادی که آموزششان می دهند یا مدیریتشان می‌کنند (افراد زیردست) گرم و صمیمی باشند و حمایتشان کنند. این کار دشواری نیست و چند دقیقه توجه در روز اعجاز می‌کند. اما متاسفانه این افراد اهمیت این توجه ومحبت را نمی فهمند و اگر بدانند افراد زیر دست اگرمحبت وحمایت دریافت کنند مشتاقانه سخت‌کوش می‌شوند. 
بدون برخورداری کافی از افراد حمایتگر در دنیای مطلوبمان معمولا از افراطی‌ترین صورت ناخشنودی پیروی میکنیم. یعنی با تلاش زیاد خود را به انجام کاری مجبور می کنیم که بر خلاف یک یا چند نیاز اساسی ماست.
نکته کلیدی در فرزندپروری این است که دنیا مطلوب فرزندان را از افراد مهربان و حمایتگر انباشته کنیم که به فرزندان کمک کنند تا قدرت و آزادی را به طور مسئولانه تجربه نمایند.
برای آنکه بتوانیم با دیگری بهتر از اینها کنار بیاییم، باید آنچه در دنیای مطلوب او هست را خوب بشناسیم و سعی کنیم از آن حمایت کنیم؛ انجام این کار بیش از هر عمل دیگری ما را به او نزدیک می‌کند.
دانستن محتوای دنیای مطلوب فرد دیگر کار ساده‌ای نیست و در صورت دانستن آن، حمایت کردن از آن نیز همواره آسان نخواهد بود. 
اکثر ما دوست نداریم داشته های دنیای مطلوب مان را با دیگران حتی با نزدیک ترین کسان خود در میان بگذاریم. زیرا بیم آن داریم با آن موافق نباشند یا از چیزهایی که برای ما اهمیت دارد انتقاد نمایند یا آن را مسخره کنند.
همچنان در بسیاری از ازدواج‌ها ترس و رنجش شایع است و این ترس و دلخوری با اولین انتقاد و عیب جویی های طرف مقابل از محتوای دنیای مطلوب همسرش شروع می شود. اگر با تئوری انتخاب آشنا باشید بهترین کار در میان گذاردن محتوای دنیای مطلوب و ترس و نگرانی خود با همسرتان است. این بهترین شیوه اعتمادسازی در روابط زناشویی است، به ویژه زمانی که به اعتماد بیشتر نیاز دارید. در غیر این صورت رنجیدگی و دلخوری شما می تواند به انتقاد شما از همسرتان و سرزنش کردن او بیانجامد که خود سبب کاهش بیش از پیش اعتماد بین شما خواهد شد.

نظرات کاربران
 
 
   
دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی