برخی از روابط باید به پایان برسند
در حالی که صمیمیت تجربه بزرگی است، همه روابط صمیمیت را تشویق نمیکنند. برخی از روابط باعث رشد رفتار خصمانه می شوند و به لحاظ فیزیکی و احساسی و عاطفی مخرب میباشند. بعضی دیگر از روابط هم به شکل عادتی وجود دادر اینجا به یک واقعیت تند و خشن میرسیم که باید به هسته و اساس روابط خود توجه کنیم. وقتی از نزدیک نگاه میکنیم، برخی از روابط خوب هستند، پایههای محکمی دارند، اما بسیاری از روابط دیگر به نظر سست و شکننده میرسند. برای مثال بسیاری از معتادان، وابستههای ناسالم و کودکان بالغ از روی نومیدی یا رخوت و بیحالی و بدون اینکه فکر کنند به روابط با دیگران تن میدهند. آنها در یک رابطه دنبال راهحلی برای تألمات احساسی خود میگردند. اما بعد متوجه میشوند که درمان نشدهاند بلکه به کرختی رسیدهاند و در مقایسه با گذشته، تواقعیت این روابط این است که یکی از طرفین میخواهد به بهبودی برسد و مسئولیت استحکام شخصیت خود را به دست گیرد و طرف دیگر چنین خواستهای ندارد.
اینجاست که باید دوستیها و روابط خود را ارزیابی کنیم.
واقعیت تلخی است اما بعضی از روابط باید به پایان برسند.
در بعضی از روابط سعی میشود به هر شکلی که ممکن است رابطه حفظ شود. در این روابط بهبودی فردی #خودخواهی ارزیابی میشود و غیرمنصفانه به نظر میرسد.
اگر زن و شوهر، هر دو، مایل نیستند که در جهت تشریک مساعی تلاش کنند، از یک نفر کاری ساخته نیست. اگر یکی از آنها بخواهد این کار را بکند، با استرس روبهرو میشود و این استرس مشکلاتی برای او ایجاد میکند.
معیار یک رابطه خوب در این است که این رابطه تا چه اندازه رشد روانی و احساسی را تشویق میکند. از اینرو وقتی رابطهای مخرب میشود، شأن و منزلت انسانی ما را به مخاطره میاندازد، مانع از رشد ما میشود، پیوسته ما را افسرده و بیروحیه میکند و اگر مازوخیست و خودآزار نباشیم، مجبوریم که به این رابطه پایان بدهیم. اگر نمیتوانیم با کسی باشیم، آیا نمیتوانیم دستکم او را نیازاریم؟ آیا نمیتوانیم در جوار هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشیم؟