اطمینان کردن به فرزندان، به آنها اعتماد به نفس می دهد. سعی کنید توانایی های شان را بشناسید و به آنها تکالیف و مسئولیتهایی متناسب با آن تکالیف بدهید.
یک مربی خوب انتظاراتی دارد که اندکی از موقعیت فعلی مخاطب او بالاتر است و به او کمک می کند تا در حد توانایی جدیدش عمل کند. یک مربی خوب به شاگردش میگوید:
- میدانم که می خواهی تکالیف درسی ات را انجام بدهی - قبول دارم که خیلی از اوقات دوست داری کمکمان کنی. - فکر میکنم بتوانی از پولهایت خوب استفاده کنی. - عقیده دارم که از خودت به خوبی مراقبت میکنی - فکر می کنم بتوانی خوب خرید کنی.
فراموش نکنید که برخورد رفتاری داشته باشید نه شخصیتی، یعنی رفتاری را که از او انتظار دارید بازگو کنید نه اینکه به او برچسب شخصیتی بزنید یا صفتی را به او نسبت بدهید. مثلا نگویید:
- میدانم که میخواهی خوب باشی. - میدانم که مسئولیت پذیری | - عقیده دارم که فهمیده و لایقی . فکر میکنم که مهربانی.
برچسب زدن بر صفات شخصیتی باعث می شود فرد احساس ناامنی کند، چون اگر موفق نشود آن طوری باشد که شما گفته اید، خودش را زیر سؤال می برد. اما وقتی با او برخورد رفتاری میشود، فکر میکنند که: ممکن است در انجام آن کار موفق نبوده، مثلا تکلیفش را انجام نداده، اما بد و بی مسئولیت هم نیست و می تواند با تلاش بیشتر و کمک گرفتن از شما موفق شود.
حتی در موارد مهم زندگی هم سعی کنید به فرزندتان نشان دهید که به او اطمینان می کنید.
بسیاری از والدین با نگرانی می پرسند: «اگر اطمینان کردیم و نتیجه مطلوب نبود چه؟» منظور از اطمینان کردن، ارزیابی هوشیارانه و دادن بازخوردهای مناسب است. در واقع توپ را به زمین او می فرستید و او را در مقابل اطمینانی که به او دارید مسئول می کنید. حال اگر اطمینان رفتار نامطلوبی را برای او پیش بینی و موجه کرده اید. نکنید، پیشاپیش حتما آن قسمت زیبای رمان «بینوایان» اثر جاویدان «ویکتور هوگوں یادتان است که کشیش به مأمورین انتظامی میگوید ظرفهای نقره را خودش به ژان والژان بخشیده و بعد به ژان والژان می گوید: «من با این کارم تو را ملزم کردم که از این به بعد درستکار باشی، هر وقت راجع به اطمینان داشتن به فرزندتان نگران شدید موضوع را با او مطرح کنید و احساس خود را بگویید. از روشهای علامت سؤال»، «حل مسئله، و ردیابی ذهن» استفاده کنید.