توضیح: این یادداشت از دیدگاه روانکاوی نوشته شده است.
در اینجا دو نوع اشتیاق داریم. در اشتیاق روان نژند هر کاری انجام انجام می شود تا بچه نتواند خودش را جدا کند.
می بینیم که به دنیا آمدن بچه هم فاجعه است. مادرانی وجود دارند که زمانی که بچه به دنیا می آید افسرده می شوند و فکر می کنند تا زمانی که حامله هستند کامل هستند. در این جا تاثیر مفهوم فالیک و تکامل را می بینیم.
اشتیاق بعدی این است که آن قدر از بچه مراقبت کنی تا مستقل شود؛ مادر آماده است تا غمی را برای خودش بیاورد؛ جدایی از فرزند. بچه را به عنوان ابژه ای که مالک آن است نگاه نکند و آزادش کند. زمانی که این کار اتفاق می افتد، زبان نقش مهمی دارد. مادر نمی خواهد بچه را فالیک ببیند.
مادر فالوس را از طرف پدر می خواهد. وقتی مادر بچه را آزاد می کند، اشتیاقی وجود دارد که در مرکز آن نام پدر ذکر می شود. نام پدر نقش مهمی بازی می کند. نام پدر، «نه» را با خود می آورد. این طور نیست که تنها پدر «نه» را بیاورد. نام پدر چیزی است که در اشتیاق مادر دیده می شود. اگر این طور نبود پدر هیچ شانسی نداشت. اگر مادر بچه را به عنوان ابژه فالیک برای خود بداند و هیچ جایگاهی برای پدر قائل نشود، بچه نمی تواند از این پدیده خارج شود. در جامعه پدر سالار، مادر قدرت زیادی دارد. منظور قدرت سیاسی نیست، این قدرت را دارد که باعث شود بچه مستقل شود یا جلوی استقلال بچه را بگیرد.