بسیاری از کودکان و نوجوانان مدرسه را دوست ندارند. آنها درباره تکالیف، قوانین، آموزگاران، سوار شدن به اتوبوس، همکلاسیها یا تکالیف منزل شکایت میکنند. شاید ناراحتی او نشانهای از استرس موجود در خانه، عزتنفس پایین یا مشکلاتی با همتایان باشد.
گاهی ممکن است یک کودک از مدرسه «متنفر» شود زیرا پیشرفت تحصیلی خوبی ندارد. شاید تکلیف برایش بیش از حد سخت باشد. امکان دارد کلاس بیش از حد بزرگ باشد یا فضا بیش از حد توجه او را منحرف کند و نتواند به خوبی تمرکز داشته باشد.
شاید نوجوانی که دوران راهنمایی را آغاز کرده برای سازگار کردن خود به زمان نیاز داشته باشد.
با این وجود، اغلب مشکل، خودِ مدرسه است. ممکن است کودکان شکایتهای متفاوتی داشته باشند، «حل کردن کتابهای تمرین وقت تلف کردن است»، «گردشهای علمی جالب نیستند زیرا باید وقت خود را صرف یادداشتبرداری و انجام آنچه که معلم میگوید، کنی»، «گزارش کتابهایی که ارائه دادیم بیکیفیت است. تو حتی مجبور نیستی کتاب را بخوانی»، «من خیلی روی این کار کردم و او همه قسمتهای آن را علامت گذاشت و گفت که دوباره آن را انجام دهم. دفعه بعد فقط چند صفحه مینویسم»، «کاری که همواره باید انجام دهیم آماده شدن برای آزمون است».
مسئولیت مدارس آموزش موضوعاتمشخص، کمک به دانشآموزان برای اینکه تبدیل به شاگردانی مسئول و مستقل شوند و تشویق آنها به تفکر انتقادی و تحلیلی است.
شاید قوانین کلاس و روشهای آموزشی برای کودکان خستهکننده باشد و مانع از یادگیری شود،
«من علوم را دوست ندارم زیرا ما هرگز آزمایشی انجام نمیدهیم»
«ما باید همان کاری را بکنیم که دیگران میکنند، حتی اگر آن را بلد باشیم»
«به تو هرگز اجازه حرف زدن داده نمیشود»
«او همیشه همان بچهها را صدا میکند».
در مدارس اغلب انعطافپذیری، خودانگیختگی و یا خلاقیت کافی وجود ندارد. بهخصوص کلاسهای کودکان «تیزهوش و بااستعداد» میتواند ناامیدکننده باشد. در بعضی از مدارس، برنامههای درسی پرشتاب و معمولی مانند هم هستند. فقط از یک کودک بااستعداد انتظار میرود که بیش از هر دانشآموز دیگری تلاش کند - به طور مثال به جای دو صفحه برگه گزارش کار، چهار صفحه تحویل دهد.
«تنها چیز فوقالعادهای که کلاسهای تیزهوشان دارد، انجام تکالیف بیشتر است!»
از آنجا که بچه ها قدرت ندارند شرایط کلاس را تغییر دهند، به شکایت متوسل میشوند امیدوارند که بزرگسالان به آنها کمک کنند.
بعضی از والدین با همدردی به حرفهای فرزندشان گوش میکنند. آنها نیز مانند فرزندان خود آشفته هستند. آنها میخواهند فرزندشان فعال باشد، در کارها شرکت کند، اما میترسند که با خواندن درسهای غیرهوشمندانه انگیزهای در او به وجود نیاید.
والدینِ دیگر نمیخواهند شکایتها را بشنوند، «من با همین روش درس خواندم و به همین دلیل تو هم میتوانی». ممکن است این والدین از وضعیت آموزشی دفاع و فرزندانشان را به این متهم کنند که به آموزگارشان گوش نمیدهند، «اگر خانم... نمره اضافی به تو نداده، حتماً دلیل خوبی برای این کار داشته است».
اگر فرزندتان در مدرسه ناراحت است، واقعاً به کمک شما نیاز دارد. سعی کنید بفهمید اشکال کار کجاست. اگر مشکلات خانوادگی در انجام تکالیف مدرسه تداخل ایجاد میکند، تلاش کنید تا فشار روانی وارد بر فرزندتان را کاهش دهید.
اگر به نظر میرسد که تکلیف بسیار سخت است، یکی از همکلاسیهای او را پیدا کنید که بتواند به طور جداگانه به فرزندتان درس بدهد؛ یک معلم خصوصی استخدام کنید؛ خودتان معلم خصوصی او شوید؛ یا با آموزگارش صحبت کنید.
اگر او همچنان در انجام تکالیف مدرسه یا با آموزگار خاصی مشکل دارد، از او بپرسید که آیا میتواند کلاسش را تغییر دهد. حتی می توانید به تغییر مدرسه فکر کنید.
در آموزش فرزندتان همکاری کنید؛ تلاشهای او را بستایید؛ در انجام تکالیف منزل به او کمک کنید؛ درباره آنچه که یاد میگیرد با او صحبت کنید؛ و از او حمایت کنید حتی زمانی که نمره پایینی میگیرد.
انگیزهای را در او به وجود آورید که ممکن است در مدرسه وجود نداشته باشد. این کار باعث افزایش علائق و مهارتهای او خواهد شد. در فروشگاههای آموزشی توقف کنید تا مواد جالبی را انتخاب کنید. و مطالعه - تنهایی یا با صدای بلند را - در اولویت کار خود قرار دهید.
با فرزندتان درباره عدم رضایت او از مدرسه صحبت کنید. شاید او درباره مشکلی بسیار هوشمندانه برخورد کند یا شاید فقط ایده مبهمی از آنچه که اشتباه است در نظر داشته باشد.
برای کمک به تغییر شرایط مدرسه فرزندتان، عضو فعال انجمن مدرسه باشید و سعی کنید تا آموزگاران و مدیر را بشناسید. با آنها درباره مشکلات او صحبت کنید، پیشنهادهای خودتان را بگویید، و نظر آنها را بپرسید. اگر برخورد آرام و احترامآمیزی داشته باشید، آنها با اشتیاق به حرفهایتان گوش میدهند. به رغم ترس والدین، اکثر آموزگاران نسبت به کودکی که والدینش شکایتی دارند، واکنش منفی نشان نمیدهند.