تله رها شدگی

تله رهاشدگی

این باور عمیق در ذهن شما ریشه دوانده است که افراد مهم زندگی‌تان را دیر یا زود از دست خواهید داد و تا آخر عمر از نظر عاطفی تنها خواهید ماند. اگر افراد مهم زندگی ‌تان بمیرند یا شما را تنها بگذارند باز هم این احساس یقه شما را رها نخواهد کرد و انتظار دارید دیگران شما را به حال خود رها کنند.احساس می کنید انگار تقدیر شما را با تنهایی و بی‌پناهی رقم زده‌اند.

باورش برای شما مشکل است که ایمان بیاورید دیگران در کنار شما می‌مانند و حتی اگر در کنار شما نباشد، باز هم به شما تعلق خاطر دارند. اکثر افراد می توانند دوری کوتاه مدت عزیزان و نزدیکان خود را تحمل کنند. آنها نیک می دانند که دوری های کوتاه مدت باعث افزایش صمیمیت و علاقه‌مندی دوجانبه می گردد، از این دوری های کوتاه مدت، نگران و ناراحت نمی شوند. اما افرادی که در دام تله زندگی رها شدگی افتاده اند به دلیل نداشتن پایگاه ایمنی درونی از این جدایی های موقت سخت آشفته می‌شوند.

تله زندگی رهاشدگی معمولا زمانی شکل می‌گیرد که کودک هنوز زبان باز نکرده است، قبل از اینکه از کلمات برای برقراری ارتباط استفاده کند، در ذهن او شکل می گیرد. به همین دلیل افرادی  که در دام این تله می افتند ،حتی در دوران بزرگسالی نیز تجارب مربوط به شکل گیری این تله را به یاد نمی‌آورند.

بنابراین افراد معمولا این تله زندگی را در قالب چنين جملاتی به زبان می آورند: 

من همیشه تنها هستم.

هیچکس مرا دوست ندارد.

از تنهایی می‌ترسم. 

به دلیل اینکه اوایل رشد کودک این تله شکل گرفته است از قدرت و نفوذ عاطفی زیادی برخوردار است.

تله زندگی رهاشدگی اصولا در روابط صمیمی فعال می ‌شود. این تله زندگی در روابط سطحی مداخله نمی کند .جدایی هایی که باعث فعال سازی تله زندگی رهاشدگی می‌شوند حتماً نباید جدایی های فیزیکی باشند. این تله زندگی باعث می شود نسبت به هرگونه علامت ترک شدن و رها شدگی حساس شوید و حرف های دیگران را با قصد و نیت، تعبیر و تفسیر کنید 

مهم ترین عوامل فعال‌ساز تله زندگی رهاشدگی، جدایی‌های کوتاه مدت و فقدانها ..( مرگ، طلاق) هستند.

شما اگر در دام این تله افتاده اید اغلب نسبت به عوامل زیادی حساسیت پیدا کرده‌اید. اغلب از لحاظ عاطفی احساس میکنید به حال خود رها شده اید.ممکن است همسرتان با نامزدتان موقتا حواسش به شما نباشد، سرد و بی عاطفه با شما سلام و علیک خواهد بدون شما وقتش را بگذراند. فقط یکی از این عوامل کافی است تا شما برآشفته شوید. به دنبال این آشفتگی ،زندگی را به جایی برسانید که طرف مقابل ، شما را تنها بگذارد یا دست به سرتان کند

وقتی که تله زندگی رهاشدگی فعال می شود به گونه ای وقایع را پیش می برد که جدایی به عنوان نتیجه نهایی نمایشنامه رقم بخورد. تجربه جدایی در ذات خود هیجان برانگیز و طاقت فرسا هست، اما ابعاد این پدیده با احساس هایی نظیر ترس، سوگواری و خشم، پیچیده تر می‌شود.

چرخه رهاشدگی مملو از احساس‌های متناقض و تحمل ناپذیر است. اگر در دام این تله زندگی افتاده باشید کاملا به این احساس ها آشنا هستید.

وقتی که تجربه رهاشدن برای شما پیش می‌آید، ابتدا احساس وحشت بر شما مستولی می‌شود. همانند کودکی هستید که در مرکز خرید، مادرش را گم کرده است و با ترس، وحشت، سردرگمی و گریه به دنبال مادرتان هستید، به شدت آشفته‌اید،

نمی‌دانید مادرتان کجاست و با احساس ترس و وحشت دست به گریبانید؟

در این شرایط اضطراب بر وحشت شما می‌افزاید و این حالت در کسانی که تجربه رهاشدگی را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند،ممکن است ساعت ها یا حتی روزها دست از سرشان بر ندارد ،اما اگر تحمل اضطراب را نداشته باشید و با آن مقابله کنید، سرانجام این احساس کاهش می‌یابد و بلاخره طعم تلخ شکست را در رابطه می‌پذیرید .سپس برای تنهایی خود دچار سوگ و غم شدید خواهید شد ،چنان زانوی غم بغل می‌گیرد که انگار هیچ وقت طرف مقابل را نخواهد دید.این سوگ می‌تواند موجب پدیدآیی افسردگی شود. 

اگر فردی شما را ترک کند و به هر دلیل اگر برگردد ،از دست او به دو دلیل عصبانی خواهید شد:

١- چرا شما را تنها گذاشته است؟

٢- چرا این قدر به طرف مقابل نیازمند هستید؟

ریشه‌های بوجودآورنده تله رهاشدگی:

ممکن است شما زمینه بیولوژیکی برای اضطراب جدایی داشته باشید که در این صورت تحمل تنهایی برای شما سخت و طاقت فرسا می شود.

در سن کودکی، یکی از والدین شما دار فانی را وداع گفته یا برای همیشه شما را ترک کرده است.

در سن کودکی شما، مادرتان دربرای مدت طولانی ازشما دور بوده است .(به هر دلیلی حتی بیماری جسمی مادرم یا اختلاف با پدر )

شما تحت سرپرستی دایه یا پرستار بزرگ شدید یا در سن نوزادی به مؤسسات شبانه‌روزی یا مرکز نگهداری اطفال سپرده شده‌اید.

مادر شما، فردی بی‌ثبات و دمدمی مزاج بوده است. یا اینکه افسرده، عصبانی بوده است.

یا به نحوی دائم در معرض بی‌توجهی و غفلت او قرار گرفته اید و در سن کودکی، والدین شما از هم جدا شدند با آتش جنگ بین آنها چنان بالا می‌گرفت که نگران بودید مبادا بنیان خانواده شما از هم بپاشد. 

شما پس از یک دوره جلب توجه والدین، به طور اساسی مورد غفلت و بی توجهی آنها قرار گرفتید. ممکن است به دلیل تولد برادر با خواهر یا ازدواج مجدد یکی از والدین، توجه والدین را از دست داده‌اید.

افراد خانواده شما سخت به یکدیگر وابسته بوده‌اند و نگذاشته‌اند آب در دل شما تکان بخورد. به دلیل حمایت افراطی خانواده هیچگاه در دوران کودکی یاد نگرفتید که با مشکلات خاص دوران کودکی دست و پنجه نرم کنید.

نظرات کاربران
 
 
   
دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی