باید بدانیم اگر امروز اسم خود را والد میگذاریم، چقدر رفتار ما با فرزندمان، میتواند او را برای آینده، شکل بدهد؟ کودک یا فرزند ما، برخلاف آنچه همیشه میشنویم که "بچه است و نمیفهمد"، شاید هنوز درک درستی از الگوبرداری کودک نداریم یا منتظریم تا او به 18 سالگی برسد و بگذاریم تا تجربههای مختلف داشته باشد. فرزند مستقل، بسیار بسیار میتواند در آینده برای آنچه که میخواهد تلاش کند تا فرزندی که کلمهی چشم را عادت کرده و میداند والدین او با شنیدن این کلمه خوشحال میشوند. با سایت دکتر قاسمی همراه باشید تا بیشتر کودکان خود را بشناسیم.
1-به یاد داشته باشید که کودک شما بهشدت آسیبپذیر است
وینیکات به مخاطبان خود یادآوری میکند که کودکان به لحاظ روانشناختی بسیار شکننده هستند. کودک خودش را درک نمیکند، نمیداند کجاست، برای زندهماندن تقلا میکند، هیچ جور نمیتواند بفهمد که وعدهی غذایی بعدی چه موقع از راه میرسد و نمیتواند با خودش یا دیگران ارتباط برقرار کند. انبوهی از انگیزههای رقیب و ناسازگار بر او فشار میآورند. او یک فرد نیست. ماههای آغازین، صحنهی یک نبرد تمامعیار است.
وینیکات مدام تاکید میکند که این اطرافیان کودک هستند که باید خود را با شرایط او سازگار کند. آنها باید هر کاری که برای تفسیر نیازهای کودک لازم است را انجام دهند و از تحمیل چیزی که کودک آمادگی آن را ندارد خودداری کنند. کودکی که پیش از موعد، آمادهی دستوپنجه نرم کردن با دنیای واقعیت میشود یا انتظارات ناروایی از او میرود در خطر ابتلا به مشکلات روانی قرار دارد.
کودک زمانی سلامت روانی خواهد داشت که محیط پیرامونش به درستی نیازهای او را برآورده کند و از او در برابر واقعیتهای دنیای بیرون دفاع کند تا این مخلوق کوچک آمادگی رویارویی با آنها را پیدا کند. مادری که خودش از افسردگی رنج میبرد ممکن است عجله به خرج دهد و نوزادی که هیچ درک از شادمانی ندارد را به «شاد بودن» وادار کند؛ فرزندِ والدین عصبانی و بیثبات ممکن است نتواند عواطف ناخوشایندش را ابراز کند و کودکی که والدین فضول و مداخلهگری دارد ممکن است نتواند مهارتِ کنار آمدن با تنهایی را در وجود خود پرورش دهد.
2- به کودک اجازه دهید خشمگین شود
وینیکات میدانست که کودک هم میتواند به خشم آید و متنفر شود. در رابطه با تغذیهی نوزاد هشدار میدهد که والدین در تغذیهی او کوتاهی نکنند: «اگر مایوس شود مثل جانور درندهخویی میشود که میخواهد همهچیز را از هم بدرد».
نوزاد گاهی مواقع میخواهد بکشد و نابود کند و والدین باید اجازه دهند خشم خود را بروز دهد:
نوزاد چهبسا از سر عصبانیت فریاد بکشد و احساس کند که در حین عصبانیت همهچیز و همهکس را نابودِ کرده است اما میبیند که دیگران هیچ آسیبی ندیدهاند. این تجربه، توانایی مهمی را در وجود او تقویت میکند. او پی برده است که آنچه میاندیشد لزوما درست و واقعی نیست و واقعیت و خیال با هم فرق دارند.
وینیکات احساسات خشونتآمیزی که کودکان علیه والدین خود دارند را جزیی طبیعی از فرایند رشد میداند. کودک در صورتی میتواند بخشهای عمیقترش را کشف کند که هر از چند گاهی دیگران را به مبارزه بطلبد و حتی به آنها نفرت بورزد... او فقط در اینجا میتواند بدون آنکه خطر قطع رابطه در میان باشد ابعاد خشن وجودش را تمرین کند».
به همین دلیل است که وینیکات نوجوانان ناسازگار را میفهمد و از آنها طرفداری میکند؛ همانها که بر سر والدین خود فریاد میکشند و گهگاه از کیف پول آنها کمی پول کش میروند. این نشان میدهد که به واسطهی عشقی که از والدین خود دیدهاند شجاعت لازم را به دست آوردهاند و میتوانند دنیای بزرگسالان را محک بزنند و بقیه را به مبارزه دعوت کنند. کودکی که به پدر و مادرش اعتماد دارد همهی خط قرمزها را پشت سر میگذارد. او کمکم از قدرتش برای به هم زدن، نابود کردن، ترساندن، به زانو درآوردن، متزلزل کردن و از آنِ خود کردن استفاده میکند. آنچه پای افراد را به دادگاه باز میکند (یا به بیمارستان های روانی) در دورهی نوزادی و اوایل کودکی ریشه دارد...
3- مطمئن شوید فرزند شما زیاد از حد مطیع نیست
والدین خوشحال میشوند وقتی میبینند که نوزادان و کودکان از همهی دستورات آنها پیروی میکنند. بیشتر افراد این نوع کودکان را «خوب» میدانند. وینیکات به شدت از کودکان خوب میترسید. به اعتقاد او کودک باید شلوغ باشد. کودک باید بتواند آزادانه و بدون آنکه عواقب سنگینی در انتظارش باشد و از مجازات بترسد «احساسات بد» خود را ابراز کند.
بعضی از والدین ممکن است حوصلهی شیطنت را نداشته باشند و فرزند خود را از سن کم به اطاعت کامل عادت دهند. به اعتقاد وینیکات این وضعیت سبب ایجاد «خودانگارهی نادرست» میشود. شخصیتی خلق میشود که به ظاهر خوب و حرفگوشکن است اما همه غرایز اساسی خود را سرکوب کرده است. او نمیتواند میان ابعاد اجتماعی و مخرب خود تعادل ایجاد کند. علاوه بر این از سخاوت واقعی یا «عشق» عاجز است چون هیچوقت به او اجازه ندادهاند نفرت و خودخواهی را کاوش کند. کودک فقط در سایهی تربیت صحیح و هوشیارانه است که میتواند «خودانگارهی صحیحی» برای خودش خلق کند.
به اعتقاد وینیکات بیشتر بزرگسالانی که نمیتوانند خلاق باشند و به نوعی از درون مردهاند فرزند والدینی هستند که نتوانستهاند مبارزهطلبیهای فرزندان خود را تحمل کنند؛ والدینی که فرزندان خود را قبل از موعد «خوب» بار آوردهاند و با این کار فرصت خوب بودن، سخاوتمند بودن و مهربان بودنِ واقعی را از آنها گرفتهاند.
۴- حساسیت کاری که به عهده گرفتهاید را درک کنید
بسیاری از والدین اهمیت کار خود را درک نمیکنند. نقشی که والدین بازی میکنند بهاندازهی نقش نخستوزیر و هیات وزیران مهم است:
شما در هفتهها و ماههای آغازین زندگی نوزاد خود، سنگ بنای سلامت روحیِ نوع انسان را میگذارید. این طرز فکر در لحظاتی که موقتاً علاقهی خود به امور دنیا را از دست میدهید اندکی به شما کمک میکند... باید هم چنین باشد. درواقع شما دارید سلامت روانیِ نسل بعد را رقم میزنید.
وینیکات بچهداری را اینگونه توصیف میکند: «بچهداری تنها ستون مهم جامعه و تنها کارخانهای است که دموکراسی میسازد».
البته خطاهایی رخ میدهد. ریشهی نقایص ما در کودکی قرار دارد و روانکاوی برای همین است. از دید وینیکات روانکاوی در سالهای بعد از کودکی، جایگزین والدین میشود.
روانکاو وکیلی است که «به اندازهی کافی خوب است» و «جای مادر را میگیرد». تحلیل روانی خوب، اشتراکات زیادی با روزهای اول دارد. روانکاو باید بدون آنکه عجله کند و بیمار را وادار به «خوب» شدن کند به سخنان او گوش فرا دهد. روانکاو نباید بهزور، دردهای ما را درمان کند. به کمک فضای امنی که روانکاو فراهم میآورد میتوانیم قطعات ناقصِ دوران کودکی را کامل کنیم یا قطعاتی که بد جا گذاشته شدهاند را در جای درست قرار دهیم. روانکاوی فرصتی است برای پر کردن خلأهای ما.
وینیکات هنگام بحث دربارهی کارهایی که والدین باید برای فرزندان خود انجام دهند از واژهی مهمی استفاده میکند: عشق.
بیشتر ما عشق را نوعی «دلبستگی» جادویی و شهودی به یک انسان دیگر میدانیم اما وینیکات عشق را طور دیگری توصیف میکند. به اعتقاد او عشق یعنی دست شستن از منیت و نیازها و پیشفرضهای خود به خاطر یک فرد دیگر. عاشق با تمام وجود به سخنان عشقِ خود گوش میکند، برای او احترام قائل است و خود را متعهد میداند که به او آسیب نزند. عاشق حقیقی اگر از معشوق بدی ببیند از او انتقام نمیگیرد.
بعد از وینیکات اندکی در زمینهی بچهداری بهتر شدهایم اما فقط اندکی. اکنون زمان بیشتری را با فرزندان خود سپری میکنیم، در مقام حرف میدانیم که کودکان اهمیت زیادی دارند اما هنوز در ارتباط با چیزی که وینیکات روی آن تمرکز کرده بود ضعیف هستیم: انطباق.
بیشتر ما وقتی با کودکان هستیم نمیتوانیم نیازها و خودخواهی خود را سرکوب کنیم.
هنوز چیزهای زیادی مانده که باید یاد بگیریم. دنیای ما پر از افرادی است که جراحت برداشتهاند و لنگلنگان راه میروند؛ مردمی که بهظاهر «موفق» هستند اما درون متلاطمی دارند و دیگران را هم مجروح خواهند کرد. باید به راه خود ادامه دهیم تا «بهقدر کافی خوب» شویم.