اعتیاد به کار
ناکافیبودن
آیا به نظرتان آشنا میرسد؟ البته که همینطور است. کیست که تاکنون چنین احساسی نکرده باشد؟
احساس نابسندگی ممکن است ما را به سوی رفتارهای مخرب و علیه خود سوق دهد. با آنکه ممکن است کارهای بزرگی کرده باشیم، بسیاری از ما میخواهیم باز هم کارهای بزرگتر و بیشتر بکنیم. انگار منتظریم کسی به ما بگوید: «کافیست، به اندازه کافی کار کردهای.»
در خانههایی که بچهها به خاطر کارهایی که انجام میدادند تحسین و تعریف میشدند، بچهها به سرعت ارزش خود را با توجه به کاری که صورت دادند ارزیابی می کنند. اما احساس خودباوری با انجام دادن کار شکل نمیگیرد. احساس خودباوری زمانی رشد میکند که بدانیم کی هستیم و چه میکنیم. اینگونه است که به خودباوری میرسیم.
در بسیاری از مواقع به نظر میرسد که موفقیتهای ما، ما را به انجام دادن کارهای بیشتر تشویق میکنند. و باعث می شوند که مسئولیتهای بیشتری بر عهده بگیریم و کارهای بیشتری انجام دهیم. و گاه اتفاق میافتد که درگیر کارهای بیش از اندازه میشویم و در این میان فراموش میکنیم که نیازهای دیگری هم داریم. ما خودمان را فراموش میکنیم. علایق و منافع خود را نادیده میگیریم.
اغلب ما، در زندگی پرمشغله خود احساس خودباوریمان را از دست میدهیم.
فعالیتهای جور به جور (تلاش، ورزش، جلسات، کلاسها، مشاغل و جلسات هر چه بیشتر) انرژی ما را هدر میدهند و سبب میشوند که به لحاظ جسمانی خسته شویم و به کرختی احساسی برسیم. فعالیت البته برای سلامتی و برای تفریح کردن ضرورت دارد. اما وقتی اضطرار و اجبار در کار کردن وجود داشته باشد، انسان فعال از فعالیتش برای کرخت کردن احساسات خود استفاده میکند.
معتاد به کار ممکن است برای جامعه بسیار مفید باشد و به همین دلیل جامعه معتادان به کار را تشویق و تحسین میکند. به زعم جامعه:
همیت به معنای سختکوشی و از خودگذشتگی شخصی است!!!
دنیا متعلق به پرکارها و تلاشگران است!!!
در این دنیا باید از دیگران جلو بزنید!!!