دکتر مهدی قاسمی
روانپزشک و رواندرمانگر (روانکاو)
رفتار با نوجوانان
بیش از حد گرفتار هستیم
صحبت بر سر شایستگی و کارآیی است. بسیاری از والدین همیشه تعهدات کاری زیادی دارند. شما ممکن است در خانه فرزندان کوچکتری داشته باشید که نیاز به مراقبت دارند. پدر و مادر پیری که نیاز به توجه و مراقبت بیشتری دارند، شغلی که بیشتر وقت شما را میگیرد، هزینههای زندگی و کارهای منزل که باید مدیریت شود، حتی مسائل مربوط به حفظ سلامتی که شاید زمانی که جوانتر بودید؛ آنها را احساس نمیکردید.
گاهی زندگی را مانند چرخهای تمام نشدنی از کارهایی میبینید که باید انجام شود. شما ممکن است انجام این کارها را به عهدۀ نوجوان خود بگذارید، در آن زمان نوجوان وارد میشود با اعتراضات شدید شما برای کارهایی که درست انجام نداده یا فراموش کرده و یا کارهایی که بلافاصله باید انجام دهد روبهرو میشود آن وقت چه حالی پیدا میکند.نوجوان ۱۷سالهای در چنین شرایطی مطرح کرد: «خدای من. مادر، چرا همیشه با من دیوانهوار رفتار میکنی؟» و هنگامیکه مادرش با ناراحتی و سردرگمی به او نگاه میکرد؛ گفت: «گاهی اوقات من احساس میکنم دربارۀ چیزهایی که با من صحبت میکنی، همه چیزهاییاند که تو را ناراحت کردهاند و همواره در مورد آنها با من مثل دیوانهها صحبت میکنی.»
این مادر هیچگاه خود را اینگونه قابل انتقاد تصور نمیکرد و واقعاً عصبانی نبود. فقط میخواست قبل از آنکه این کارها از یاد فرزندش برود به او گوشزد کند که آنها انجام نشده باقی ماندهاند.
بعضی وقتها فراموش میکنیم برای مثبت بودن تلاشی کنیم. بنابراین ناخواسته و بیاراده به سمت منفیگرایی میرویم.
چه اتفاقی میافتد اگر والدین با این جملات مثبت با نوجوان خود صحبت کنند؟
«عزیزم اتاقت دارد تمیز میشود. خیلی ممنون که قبل از شروع مهمانی روز جمعه آن را تمیز کردی با اینکارت خیلی به من کمک کردی» یا چه میشود اگر والدین در مورد انجام کارهای دایمی و روزمره صحبت نکنند؟